مهم ترین دارایی بانتن
پارت ۵
اینم جبران اینکه دیر پارت میدم
از زبان هینا:
خدای من مایکی چقدر با این لباس خوشگل شده چقدر بهش میاد
چند ثانیه همونطور نگاش کردم ک گفت
مایکی: خوشگل شدی.. هینا
هینا: ممنون مایکی ت هم جذاب شدی.. البته بودی اینو اروم گفت*
با دستور مایکی دو تا موتور سوار حرفه ای ک چهرشون رو با ماسک پوشونده بودند جلو رفتند و بعد ماشین ما حرکت کرد و پشت ما ماشین بقیه اعضا و پشت اونها هم بادیگارد های حرفه ای عضلانی 😅
ت راه سعی کردم زیاد ب مایکی نگاه نکنم ولی چهرشو خیلی دوس دارم انگار پشت اون چهره چیزی رو مخفی میکنه و این برام خیلی جذابه
حدود ۱۰ دقیقه بعد رسیدیم ولی تا خواستم پیاده شم مایکی دستمو گرفت و گفت وایسا
هینا: چیزی شده؟
مایکی: ت ت این مهمونی از همه برام مهم ترین پس حواست باشه چیکار میکنی... اصلا ازم دور نشو فهمیدی؟
هینا: ب. باشه
بعد دستمو ول کرد و درو برمون باز کردن و پیاده شدیم بقیه بچه ها هم پیاده شدن واییی همشون چقدر جذابن پلی مایکی سر تره
مایکی دستشو اورد جلو منم دستمو ت دستش حلقه ک رد م و راه افتادیم پشت سر مایکی به ترتیب سانزو و ران و ریندو و پشت سر من ب ترتیب کاکوچو و کوکونوی و کئومی راه افتادن اسم همشون قبل از اینه ب مهمونی بیایم رو کارتاشون بود الان در اوردن همینطور ک داشتیم ب سمت در اصلی حرکت می کردیم با خودم گفتم: اینا چ جالبن ... کوکونوی ک پولدار ترین مرد ژاپنه ولی تاحالا کار احمقانه ای نکرده ک هیچ حتی از دخترا دفاع هم میکنه.. ران ک قبلا دختر باز بوده ولی الان دیگه اصلا اسمشم نمیاره..ریندو ک از اول د بیات دختر نبوده.. کاکوچو هم چون قبلا ت یتیم خونه کار میکرده پس حتما دل بزرگی داره فک نکنم نیازی ب دختر داشته باشه.. تاکئومی هم ک سنی ازش گذشته انا مایکی.. مایکی چی؟ من اصلا اونو نمیشناسم ولی فک نکنم قصد بدی داشته باشه چون اگه اینطور بود همون اول اذیتم میکرد بعد از اینکه کلی با خودم ت ذهنم حرف زدم رسیدیم ب در اصلی خدمتکارا درو باز کردن و ما وارد شدیم و اوووو چ سالن بزرگی البته ب بانتن نمیرسه ولی بازم عالیه چقدر خوشگل و خفنههه همه چی تم طلایی و مشکی داره خیلی شبکه ک صدای مایکی از افکارم اوردم بیرون..
مایکی: حالت خوبع؟ ضایع نباش
اینو ک گفت اومدم جوابشو بدم ک دوباره صدایی مانع حرفم شد برگشت سمت صدا ک تقریبا پشت مایکی سمت چپم بود و مایکی هم برگشت ک ناگهان با ی مرد اشنا ملاقات کردم
برخوردم ت این وضعیت با اون فرد اصلا خوب نبود کاش نمیدیدم ولی وقتی جلو اومد دلشوره هام بیشتر شد.. با استرس اروم اسمشو گفتم...
لایک و فالو
اینم جبران اینکه دیر پارت میدم
از زبان هینا:
خدای من مایکی چقدر با این لباس خوشگل شده چقدر بهش میاد
چند ثانیه همونطور نگاش کردم ک گفت
مایکی: خوشگل شدی.. هینا
هینا: ممنون مایکی ت هم جذاب شدی.. البته بودی اینو اروم گفت*
با دستور مایکی دو تا موتور سوار حرفه ای ک چهرشون رو با ماسک پوشونده بودند جلو رفتند و بعد ماشین ما حرکت کرد و پشت ما ماشین بقیه اعضا و پشت اونها هم بادیگارد های حرفه ای عضلانی 😅
ت راه سعی کردم زیاد ب مایکی نگاه نکنم ولی چهرشو خیلی دوس دارم انگار پشت اون چهره چیزی رو مخفی میکنه و این برام خیلی جذابه
حدود ۱۰ دقیقه بعد رسیدیم ولی تا خواستم پیاده شم مایکی دستمو گرفت و گفت وایسا
هینا: چیزی شده؟
مایکی: ت ت این مهمونی از همه برام مهم ترین پس حواست باشه چیکار میکنی... اصلا ازم دور نشو فهمیدی؟
هینا: ب. باشه
بعد دستمو ول کرد و درو برمون باز کردن و پیاده شدیم بقیه بچه ها هم پیاده شدن واییی همشون چقدر جذابن پلی مایکی سر تره
مایکی دستشو اورد جلو منم دستمو ت دستش حلقه ک رد م و راه افتادیم پشت سر مایکی به ترتیب سانزو و ران و ریندو و پشت سر من ب ترتیب کاکوچو و کوکونوی و کئومی راه افتادن اسم همشون قبل از اینه ب مهمونی بیایم رو کارتاشون بود الان در اوردن همینطور ک داشتیم ب سمت در اصلی حرکت می کردیم با خودم گفتم: اینا چ جالبن ... کوکونوی ک پولدار ترین مرد ژاپنه ولی تاحالا کار احمقانه ای نکرده ک هیچ حتی از دخترا دفاع هم میکنه.. ران ک قبلا دختر باز بوده ولی الان دیگه اصلا اسمشم نمیاره..ریندو ک از اول د بیات دختر نبوده.. کاکوچو هم چون قبلا ت یتیم خونه کار میکرده پس حتما دل بزرگی داره فک نکنم نیازی ب دختر داشته باشه.. تاکئومی هم ک سنی ازش گذشته انا مایکی.. مایکی چی؟ من اصلا اونو نمیشناسم ولی فک نکنم قصد بدی داشته باشه چون اگه اینطور بود همون اول اذیتم میکرد بعد از اینکه کلی با خودم ت ذهنم حرف زدم رسیدیم ب در اصلی خدمتکارا درو باز کردن و ما وارد شدیم و اوووو چ سالن بزرگی البته ب بانتن نمیرسه ولی بازم عالیه چقدر خوشگل و خفنههه همه چی تم طلایی و مشکی داره خیلی شبکه ک صدای مایکی از افکارم اوردم بیرون..
مایکی: حالت خوبع؟ ضایع نباش
اینو ک گفت اومدم جوابشو بدم ک دوباره صدایی مانع حرفم شد برگشت سمت صدا ک تقریبا پشت مایکی سمت چپم بود و مایکی هم برگشت ک ناگهان با ی مرد اشنا ملاقات کردم
برخوردم ت این وضعیت با اون فرد اصلا خوب نبود کاش نمیدیدم ولی وقتی جلو اومد دلشوره هام بیشتر شد.. با استرس اروم اسمشو گفتم...
لایک و فالو
۵.۵k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.