فیک وقتی 5سال پیش ولتP1
ات ویو
سلام من ات هستم و 5سالی میشه که خواننده شدم و تازگیا افسردگیم برطرف شده و امشب اجرا داریم ولی مجانی چون امروز روزیه که بلک پینک ساخته شد
رفتن به خونه کوک
آیو: کوک امشب کنسرت خواننده مورد علاقه مه میشه بریم؟!
کوک: چشم هرچی خانم گلم میگه
آیو:مرسییی
و رفت لباس پوشید و اومد
آیو: بریم
کوک: وایسا منم حاضر شم«خنده»
ساعت 8
کوک: بریم
آیو: آره
فلش بک به زمانی که رسیدن و داخل جای مخصوصشون بودن
پشت صحنه
لیسا: هی ات چیشده
ات: دلم براش تنگ شده«بغض»
لیسا: گور پدرش ول کن الان همه مون دوست داریم و هیچ وقت ولت نمیکنیم
و لیسا ات رو بقل کرد
لیسا: حالا بریم یه جمعیت بزرگ منتظرن تا 5تا لیدی جذاب رو ببینن
ات:«خنده» باشه بریم
آیو: کوکی خیلی هیجان دارممممم
کوک: منم میخوام ببینم خواننده مورد علاقت کیه«خنده»
یهو آهنگ shut down بخش شد
کوک: عه بلک پینک
آیو: میشناسی شون
کوک: آره ولی طرفدارشون نیستم بایست کیه؟!
آیو: الان میاد میبینیش
یکم بعد
که یهو ات خوند و کوک دیدش خنده از لباش رفت
آیو: اینم پارک ات بایسم خیلی دوسش دارمم
کوک:عاها
و کوک محو صدا و رقص ات شد که کنسرت تمام شد و ات حرفای آخر رو زد
ات: خیلی از همگی ممنون که اومدید امشب خیلی خوشحالم که کسایی که بعد عضا دوسشون دارم رو میبینم و مرسی که تا آخرین لحظه ما رو حمایت میکنید. مرسی که منو از افسردگی نجات دادین.مریض بشید من میمونم با شماها پس حواستون به خودتون باشه خدافظ
آیو و کوک تو ماشین درحال برگشت
کوک: عشقم
آیو: جانم
کوک: درمورد دختره.... ات بود بیشتر میگی
آیو: آره«ذوق» ات5سال پیش عشقش ولش کرد و رفت با یه هرزه بعد ات افسردگی شدید گرفته بود طوری که خودکشی کرده بود ولی موفق نبود بعد رفت درخواست داد عضو گروه بلک پینک بشه بعد نامه قبولیش رو گرفت و تازگیا افسردگیش خوب شده و از همه عضا محبوب تره
کوک: هممم
کوک ویو
با حرفای آیو قلبم درد گرفت یعنی انقدر براش سخت گذشته. یعنی باز عاشقش شدم؟!
که رسیدن خونه و لباس عوض کردن و خوابیدن ولی کوک نخوابید و فکرش پیش ات بود
ساعت 4صبح
لیسا ویو
با صدای کسی از خواب بیدار شدم دیدم ات داره داخل خواب حرف میزنه
ات: کوک.... کوک..... کوک ولم نکن لطفا..... کوک.....
لیسا: ات.... ات
که ات بیدار شد
ات: چیشده«خواب آلود»
لیسا: داشتی داخل خواب حرف میزیدی«بچه ها لیسا و ات و عضا خونشون یکیه و لیسا هم اتاقی ات عه»
ات: ببخشید
لیسا: بیا اینجا«اشاره به بغلش»
و ات شب تو بغل لیسا خوابید
صبح ساعت9
بادیگارد: خانم ات
ات: چیه چیشده «خواب آلود»
بادیگارد: ببخشید بیدارتون کردم یکی اومده با شما کار داره
ات: اوکی من الان میام
بادیگارد: چشم
ورفت و
از زبون ات
بعد رفتم دست صورتمو شستم بعد به لباس خوب پوشیدم و یه آرایش لایت کردم و رفتم پایین و...
سلام من ات هستم و 5سالی میشه که خواننده شدم و تازگیا افسردگیم برطرف شده و امشب اجرا داریم ولی مجانی چون امروز روزیه که بلک پینک ساخته شد
رفتن به خونه کوک
آیو: کوک امشب کنسرت خواننده مورد علاقه مه میشه بریم؟!
کوک: چشم هرچی خانم گلم میگه
آیو:مرسییی
و رفت لباس پوشید و اومد
آیو: بریم
کوک: وایسا منم حاضر شم«خنده»
ساعت 8
کوک: بریم
آیو: آره
فلش بک به زمانی که رسیدن و داخل جای مخصوصشون بودن
پشت صحنه
لیسا: هی ات چیشده
ات: دلم براش تنگ شده«بغض»
لیسا: گور پدرش ول کن الان همه مون دوست داریم و هیچ وقت ولت نمیکنیم
و لیسا ات رو بقل کرد
لیسا: حالا بریم یه جمعیت بزرگ منتظرن تا 5تا لیدی جذاب رو ببینن
ات:«خنده» باشه بریم
آیو: کوکی خیلی هیجان دارممممم
کوک: منم میخوام ببینم خواننده مورد علاقت کیه«خنده»
یهو آهنگ shut down بخش شد
کوک: عه بلک پینک
آیو: میشناسی شون
کوک: آره ولی طرفدارشون نیستم بایست کیه؟!
آیو: الان میاد میبینیش
یکم بعد
که یهو ات خوند و کوک دیدش خنده از لباش رفت
آیو: اینم پارک ات بایسم خیلی دوسش دارمم
کوک:عاها
و کوک محو صدا و رقص ات شد که کنسرت تمام شد و ات حرفای آخر رو زد
ات: خیلی از همگی ممنون که اومدید امشب خیلی خوشحالم که کسایی که بعد عضا دوسشون دارم رو میبینم و مرسی که تا آخرین لحظه ما رو حمایت میکنید. مرسی که منو از افسردگی نجات دادین.مریض بشید من میمونم با شماها پس حواستون به خودتون باشه خدافظ
آیو و کوک تو ماشین درحال برگشت
کوک: عشقم
آیو: جانم
کوک: درمورد دختره.... ات بود بیشتر میگی
آیو: آره«ذوق» ات5سال پیش عشقش ولش کرد و رفت با یه هرزه بعد ات افسردگی شدید گرفته بود طوری که خودکشی کرده بود ولی موفق نبود بعد رفت درخواست داد عضو گروه بلک پینک بشه بعد نامه قبولیش رو گرفت و تازگیا افسردگیش خوب شده و از همه عضا محبوب تره
کوک: هممم
کوک ویو
با حرفای آیو قلبم درد گرفت یعنی انقدر براش سخت گذشته. یعنی باز عاشقش شدم؟!
که رسیدن خونه و لباس عوض کردن و خوابیدن ولی کوک نخوابید و فکرش پیش ات بود
ساعت 4صبح
لیسا ویو
با صدای کسی از خواب بیدار شدم دیدم ات داره داخل خواب حرف میزنه
ات: کوک.... کوک..... کوک ولم نکن لطفا..... کوک.....
لیسا: ات.... ات
که ات بیدار شد
ات: چیشده«خواب آلود»
لیسا: داشتی داخل خواب حرف میزیدی«بچه ها لیسا و ات و عضا خونشون یکیه و لیسا هم اتاقی ات عه»
ات: ببخشید
لیسا: بیا اینجا«اشاره به بغلش»
و ات شب تو بغل لیسا خوابید
صبح ساعت9
بادیگارد: خانم ات
ات: چیه چیشده «خواب آلود»
بادیگارد: ببخشید بیدارتون کردم یکی اومده با شما کار داره
ات: اوکی من الان میام
بادیگارد: چشم
ورفت و
از زبون ات
بعد رفتم دست صورتمو شستم بعد به لباس خوب پوشیدم و یه آرایش لایت کردم و رفتم پایین و...
۶.۱k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.