سناریودرخواستی
#سناریودرخواستی
وقتی اعضا روت دست بلند میکنن «به عنوان همسر»
موقعیت:
دعواتون شده بود و حرفی رو زدی که خونشون به جوش اومد
ا.ت: مردم شوهر دارن منم دارم نگاه کن چه طوری سرم میزنه...... شانس ندارم که
نامجون: ا.ت ا.تتتت ببخشید « میخواد بغ.لت کنه»
ا.ت: برو اون ور « داد و گریه »
نامجون: عزی.زم ببخشید من کنترلمو از دادم...... و .. وقتی اون حرفو زدی........ ببخشید « بغض و آروم»
جین:
ا.ت:« داری میری سمت در خونه که»
جین:« که از پشت بغ.لت میکنه »
جین: ببخشید ا.ت معذرت میخوام ..... نباید این کارو میکردم....... ولی عمدی نبود.... یه لحظه از خود بی خود شدم..... «بغض»
یونگی: میدونی که حرفت زشت بود......
ا.ت: باید منو میزدی؟؟؟«گریه»
یونگی:«بغ.لت میکنه»
ا.ت: «تلاش میکنی بیای بیرون»
یونگی:«محکم تر میگیرتت» کارم اشتباه بوده قبول دارم..... ببخشید..... ولی حرف تو هم زشت بود.... ناراحتم کرد..... مطمئن باش اگر این حرف رو نمیزدی دست منم روت بلند نمیشد «آروم ،در گوشت»
جیهوپ: سانشاینم...... سانشاینم... ببخشید... یه لحظه نفهمیدم چی شد ...باور کن از عمد نبود «بغض»
ا.ت: دیگه مهم نیست «سرد»
جیهوپ: ن...نه اینو نگو..... تو که منو ترک نمیکنی نه؟؟؟« میاد بغ.لت میکنه »
جیمین:
ا.ت:« تو همین شکلی هم از عصبانیت اون میترسیدی و وقتی این حرف رو زدی صد برابر ترسناک تر شد و همون لحظه از حرفت پشیمون شدی...... ولی دیگه دیره »
جیمین: ع.......عش.قم «میاد جلو که بغ.لت کنه»
ا.ت:« ناخودآگاه از ترس میری عقب و می لرزی »
جیمین: م...من متاسفم.... کارم عمدی نبود.... کنترلم رو از دست دادم.... «آروم»
جیمین: لطفاً ازم نترس« بغض »
تهیونگ:
ا.ت:« انقدر محکم زدت که افتادی زمین و همون موقع یونتان شروع میکنه پارس کردن و بدو بدو میاد بغ.لت و رو به تهیونگ پارس میکنه »
تهیونگ: باشه باشه یونتان آروم باش..... فهمیدم.... من قصد این کارو نکردم
« میخواد نزدیکت شه که یونتان نمیزاره »
تهیونگ: هی.... اون زنمه..... من از عمد اون کارو نکردم.... «یکم بلند» من براش یه خطر و تهدید نیستم «بغض»
جونگکوک: م.... من معذرت میخوام..... ببخشید... ع....عش.قم « بهت نزدیک میشه »
ا.ت: نزدیک من نیا.... برو اون ور« گریه »
جونگکوک: «سرشو میندازه پایین» و «میره بیرون از خونه»
۱۰.دقیقه بعد:
جونگکوک:« میاد خونه با به نایلون خوراکی و صورت زخمی »
جونگکوک: میدونم ازم بدت میاد ولی من هنوز دو.ست دارم «نایلون رو میزاره جلوت» «آروم»
ا.ت: ص.. صورت چی شده؟؟؟
جونگکوک: مهم نیست..... خودمو تنبیه کردم « آروم و بغض»
ا.ت: «میری بغ.لش میکنی»
دوستان یه سوال دارم:
به جور هایی نظر خواهیه
«شما اگر به دوستتون پیشنهاد بدید که براش چیزی درست کنید و اون قبول کنه... بعد پولشو ازش میگیرید؟؟؟« خودتون درستش کنید»»
نظرتون بگید. ذهنم درگیره
وقتی اعضا روت دست بلند میکنن «به عنوان همسر»
موقعیت:
دعواتون شده بود و حرفی رو زدی که خونشون به جوش اومد
ا.ت: مردم شوهر دارن منم دارم نگاه کن چه طوری سرم میزنه...... شانس ندارم که
نامجون: ا.ت ا.تتتت ببخشید « میخواد بغ.لت کنه»
ا.ت: برو اون ور « داد و گریه »
نامجون: عزی.زم ببخشید من کنترلمو از دادم...... و .. وقتی اون حرفو زدی........ ببخشید « بغض و آروم»
جین:
ا.ت:« داری میری سمت در خونه که»
جین:« که از پشت بغ.لت میکنه »
جین: ببخشید ا.ت معذرت میخوام ..... نباید این کارو میکردم....... ولی عمدی نبود.... یه لحظه از خود بی خود شدم..... «بغض»
یونگی: میدونی که حرفت زشت بود......
ا.ت: باید منو میزدی؟؟؟«گریه»
یونگی:«بغ.لت میکنه»
ا.ت: «تلاش میکنی بیای بیرون»
یونگی:«محکم تر میگیرتت» کارم اشتباه بوده قبول دارم..... ببخشید..... ولی حرف تو هم زشت بود.... ناراحتم کرد..... مطمئن باش اگر این حرف رو نمیزدی دست منم روت بلند نمیشد «آروم ،در گوشت»
جیهوپ: سانشاینم...... سانشاینم... ببخشید... یه لحظه نفهمیدم چی شد ...باور کن از عمد نبود «بغض»
ا.ت: دیگه مهم نیست «سرد»
جیهوپ: ن...نه اینو نگو..... تو که منو ترک نمیکنی نه؟؟؟« میاد بغ.لت میکنه »
جیمین:
ا.ت:« تو همین شکلی هم از عصبانیت اون میترسیدی و وقتی این حرف رو زدی صد برابر ترسناک تر شد و همون لحظه از حرفت پشیمون شدی...... ولی دیگه دیره »
جیمین: ع.......عش.قم «میاد جلو که بغ.لت کنه»
ا.ت:« ناخودآگاه از ترس میری عقب و می لرزی »
جیمین: م...من متاسفم.... کارم عمدی نبود.... کنترلم رو از دست دادم.... «آروم»
جیمین: لطفاً ازم نترس« بغض »
تهیونگ:
ا.ت:« انقدر محکم زدت که افتادی زمین و همون موقع یونتان شروع میکنه پارس کردن و بدو بدو میاد بغ.لت و رو به تهیونگ پارس میکنه »
تهیونگ: باشه باشه یونتان آروم باش..... فهمیدم.... من قصد این کارو نکردم
« میخواد نزدیکت شه که یونتان نمیزاره »
تهیونگ: هی.... اون زنمه..... من از عمد اون کارو نکردم.... «یکم بلند» من براش یه خطر و تهدید نیستم «بغض»
جونگکوک: م.... من معذرت میخوام..... ببخشید... ع....عش.قم « بهت نزدیک میشه »
ا.ت: نزدیک من نیا.... برو اون ور« گریه »
جونگکوک: «سرشو میندازه پایین» و «میره بیرون از خونه»
۱۰.دقیقه بعد:
جونگکوک:« میاد خونه با به نایلون خوراکی و صورت زخمی »
جونگکوک: میدونم ازم بدت میاد ولی من هنوز دو.ست دارم «نایلون رو میزاره جلوت» «آروم»
ا.ت: ص.. صورت چی شده؟؟؟
جونگکوک: مهم نیست..... خودمو تنبیه کردم « آروم و بغض»
ا.ت: «میری بغ.لش میکنی»
دوستان یه سوال دارم:
به جور هایی نظر خواهیه
«شما اگر به دوستتون پیشنهاد بدید که براش چیزی درست کنید و اون قبول کنه... بعد پولشو ازش میگیرید؟؟؟« خودتون درستش کنید»»
نظرتون بگید. ذهنم درگیره
۱۲.۷k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.