پارت 29
پارت 29
_این بهترین خبری بود که امروز شنیدم.
رفتیم تو اتاق و زل زدیم به کامپیوتر.
=الان گوشیشو هک کردم و هرچی توش بود رو میتونیم چک کنیم.
_برو تو برنامه های پیام رسانش یا تماس هاش. ببین با کسی این اواخر در ارتباط بوده یا نه.
=یه لحظه...آهان. ایناهاش. دو روز پیش با یه شماره ناشناس در تماس بوده.
+فکر کنم شکمون درست بود.
_میتونی از طریق گوشیش ردش رو بزنی؟
=آره. راحته. فقط باید برنامهردیابی به گوشیش نصب کنم.
_خوبه. پس برام پیداش کن.
چند دقیقه بعد
=پیداش کردم. داره میره سمت فرودگاه سئول. فکر کنم میخواد از کشور خارج بشه.
_سوجون ، هیونجین باید بریم دنبالش نمیتونم از دستش بدم.
سریع سوار ماشین شدیم و راه افتاریم سمت فرودگاه سئول. من رانندگی میکردم. جوری میروندم که همه چسبیده بودن به صندلی.
+موندم کی به تو گواهینانه داده.
_هرچی ام که باشه از تو بهترم.
وقتی رسیدم فرودگاه سریع رفتم سمت جایی که بلیط میفروشن.
_آه...ببخشید...میشه چک کنید ببینید کسی به اسم جو یانگ می امروز بلیط خریده یا نه.
~یه لحظه صبر کنید...بله. امروز خانم جو یانگ می بلیط پرواز بره آمریکا خریدن. پروازشون ده دقیقه دیگس.
_ممنون.
_باید پیداش کنیم.(روبه بچه ها)
رفتیم سمت سالن. تمام صندلی هارو چک کردیم.
•فقط 5 دقیقه مونده.
_اون...اوناهاش.
دیدم داره میره سمت پله که سوار هواپیما بشه. دویدم سمتش و قبل اینکه سوار بشه از پشت گرفتمش.
_کجا میخواستی فرار کنی؟(پوزخند)
خ.ج : خا...خانوم.(با ترس)
#هیونجین
#فیک
#استری_کیدز
_این بهترین خبری بود که امروز شنیدم.
رفتیم تو اتاق و زل زدیم به کامپیوتر.
=الان گوشیشو هک کردم و هرچی توش بود رو میتونیم چک کنیم.
_برو تو برنامه های پیام رسانش یا تماس هاش. ببین با کسی این اواخر در ارتباط بوده یا نه.
=یه لحظه...آهان. ایناهاش. دو روز پیش با یه شماره ناشناس در تماس بوده.
+فکر کنم شکمون درست بود.
_میتونی از طریق گوشیش ردش رو بزنی؟
=آره. راحته. فقط باید برنامهردیابی به گوشیش نصب کنم.
_خوبه. پس برام پیداش کن.
چند دقیقه بعد
=پیداش کردم. داره میره سمت فرودگاه سئول. فکر کنم میخواد از کشور خارج بشه.
_سوجون ، هیونجین باید بریم دنبالش نمیتونم از دستش بدم.
سریع سوار ماشین شدیم و راه افتاریم سمت فرودگاه سئول. من رانندگی میکردم. جوری میروندم که همه چسبیده بودن به صندلی.
+موندم کی به تو گواهینانه داده.
_هرچی ام که باشه از تو بهترم.
وقتی رسیدم فرودگاه سریع رفتم سمت جایی که بلیط میفروشن.
_آه...ببخشید...میشه چک کنید ببینید کسی به اسم جو یانگ می امروز بلیط خریده یا نه.
~یه لحظه صبر کنید...بله. امروز خانم جو یانگ می بلیط پرواز بره آمریکا خریدن. پروازشون ده دقیقه دیگس.
_ممنون.
_باید پیداش کنیم.(روبه بچه ها)
رفتیم سمت سالن. تمام صندلی هارو چک کردیم.
•فقط 5 دقیقه مونده.
_اون...اوناهاش.
دیدم داره میره سمت پله که سوار هواپیما بشه. دویدم سمتش و قبل اینکه سوار بشه از پشت گرفتمش.
_کجا میخواستی فرار کنی؟(پوزخند)
خ.ج : خا...خانوم.(با ترس)
#هیونجین
#فیک
#استری_کیدز
۳.۲k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.