عذاب عاشقانه PT2
تینا +
مینهو _
جینا ×
اون وو /
بابای تینا //
( تینا پوزخند ریز میزنه )
_ به چی میخندی ؟
+ هیچی فقط یاد خاطره هام افتادم
_ هوم بریم که حرکت کنیم به سمت خونه جدید
[ توی ماشین نشستن و به سمت عمارت حرکت کردن ]
_ نمیخوای چیزی بپرسی ؟
+ مثلا چی بپرسم حرفی ندارم اخه ؛ الان بخوامم حرف بزنم گریم میگیره پس بهتره چیزی نگم
_ میخوای گریه کنی اشکال نداره حستو درک میکنم بالاخره بابات تو رو فروخته
+ هوممم ( با بغض ) چرا منو خریدی؟
_ چون بابات پول نداشت و توی قمار باخت و چیزی جز خونه و تو رو نداشت و تو رو برای شرط گزاشت و خوبه من تو رو خریدم یه هرزه پیر میخواست تو رو برای سو استفاده بخره و من قیمت بالا تری برات دادم
+ واقعا متاسفم نمیدونستم بابام این کارو میکنه
_ اشکال نداره بالاخره بابات اگر تو رو برای فروش نمیزاشت اونو یا میکشتن یا کتکش میزدن یا بازم سراغ تو میومدن و اون موقع یا تو رو میکشتن و یا بهت تجاوز میکردن
+ خدای من 💔
_ نگران نباش اون قول داد که دیگه سمتش نره و تو هم دیگه یه خونه و زندگی بهتر داری
+ من پولداری نمیخواستم من فقط خانواده میخواستم که همونم ازم گرفتن
....
مینهو _
جینا ×
اون وو /
بابای تینا //
( تینا پوزخند ریز میزنه )
_ به چی میخندی ؟
+ هیچی فقط یاد خاطره هام افتادم
_ هوم بریم که حرکت کنیم به سمت خونه جدید
[ توی ماشین نشستن و به سمت عمارت حرکت کردن ]
_ نمیخوای چیزی بپرسی ؟
+ مثلا چی بپرسم حرفی ندارم اخه ؛ الان بخوامم حرف بزنم گریم میگیره پس بهتره چیزی نگم
_ میخوای گریه کنی اشکال نداره حستو درک میکنم بالاخره بابات تو رو فروخته
+ هوممم ( با بغض ) چرا منو خریدی؟
_ چون بابات پول نداشت و توی قمار باخت و چیزی جز خونه و تو رو نداشت و تو رو برای شرط گزاشت و خوبه من تو رو خریدم یه هرزه پیر میخواست تو رو برای سو استفاده بخره و من قیمت بالا تری برات دادم
+ واقعا متاسفم نمیدونستم بابام این کارو میکنه
_ اشکال نداره بالاخره بابات اگر تو رو برای فروش نمیزاشت اونو یا میکشتن یا کتکش میزدن یا بازم سراغ تو میومدن و اون موقع یا تو رو میکشتن و یا بهت تجاوز میکردن
+ خدای من 💔
_ نگران نباش اون قول داد که دیگه سمتش نره و تو هم دیگه یه خونه و زندگی بهتر داری
+ من پولداری نمیخواستم من فقط خانواده میخواستم که همونم ازم گرفتن
....
۱.۴k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.