‹Best Choice›
‹Best Choice›
‹part_⁵›
که یک دفعه با یکی برخورد کردم سرم و بالا آوردم با آقای کیم نامجون مواجه شدم سری هم شدم و گفتم
ات:معذرت میخوام
نامجون:اشکالی ندارد...آقای جئون تو اتاق جلسه هستند
ات:دارم میرم به ایشون بگم شما تشریف آوردید
نامجون:باش من تو اتاق جلسه منتظر هستم
ات:چشم
سری رفتم سمت اتاق آقای جئون و در زدم منتظر جواب بودم که گفت
جونگکوک:بیا داخل
در و باز کردم..رفتم داخل و لب باز کردم
ات:آقای جئون ..آقای کیم تشریف آوردن
جونگکوک:خیلی خب بریم
از روی صندلیش بلند شد و اومد سمت در باهم از اتاق اومدیم بیرون ...واییی تتو های آقای جئون اونو بیشتر جذاب میکنند..چی دارم میگم اصلا خوشگل نیستن...ایششش
جونگکوک ویو
ات اومد و گفت آقای کیم اومده ...منم بلند شدم و باهاش از اتاق رفتم بیرون رسیدیم به اتاق جلسه در و باز کرد ..اون به عنوان منشی خصوصی من باید تو جلسه ها باشه آقای کیم نشسته بود باهاشون سلام کردم اونم منشیش رو آورده بود ...یه مرد هیز و دختر بازه...نشستیم و جلسه شروع شد
چند مین بعد از شروع جلسه
میدونستم نگاه های اون مرتیکه رو روی ات ببینم ...این عصبیم میکرد ...اونم دامن پوشیده باعث شده مرده همش نگاه پاهاش کنه...اوففف...
ات ویو
وقتی وارد اتاق جلسه شدیم با آقای کیم سلام کردیم و نشستیم..وسطای جلسه نگاه سنگینی رو روی خودم حس کردم برگشتم و اطرافم و نگاه کردم و فهمیدم منشی آقای کیم...یکم معذب شدم...ولی تصمیم گرفتم اهمیت ندم و به جلسه دقت کنم ....سرم به سمت رو به رو بردم آقای جئون جفتم بود و داشت با دقت گوش میداد اما زبونشو تو لپش میچرخوند و میدونستم بفهمم عصبانیه ...بعد از این همه وقت که منشیشم عادت هاشو میدونم..ولی از چی عصبانیم ...ولش مهم نیست .....
چند دقیقه گذشت و جلسه تمام
نامجون:خب آقای جئون نظرتون چی بود
جونگکوک:بنظرم خوبه
نامجون:خوشحالم خوشتون اومده
جونگکوک :اوهوم
نامجون:ما دیگه میریم ...خداحافظ
جونگکوک:خداحافظ
خب اینا هم رفتن...از آقای جئون اجازه بگیرم برم
ات:آقای جئون....
‹part_⁵›
که یک دفعه با یکی برخورد کردم سرم و بالا آوردم با آقای کیم نامجون مواجه شدم سری هم شدم و گفتم
ات:معذرت میخوام
نامجون:اشکالی ندارد...آقای جئون تو اتاق جلسه هستند
ات:دارم میرم به ایشون بگم شما تشریف آوردید
نامجون:باش من تو اتاق جلسه منتظر هستم
ات:چشم
سری رفتم سمت اتاق آقای جئون و در زدم منتظر جواب بودم که گفت
جونگکوک:بیا داخل
در و باز کردم..رفتم داخل و لب باز کردم
ات:آقای جئون ..آقای کیم تشریف آوردن
جونگکوک:خیلی خب بریم
از روی صندلیش بلند شد و اومد سمت در باهم از اتاق اومدیم بیرون ...واییی تتو های آقای جئون اونو بیشتر جذاب میکنند..چی دارم میگم اصلا خوشگل نیستن...ایششش
جونگکوک ویو
ات اومد و گفت آقای کیم اومده ...منم بلند شدم و باهاش از اتاق رفتم بیرون رسیدیم به اتاق جلسه در و باز کرد ..اون به عنوان منشی خصوصی من باید تو جلسه ها باشه آقای کیم نشسته بود باهاشون سلام کردم اونم منشیش رو آورده بود ...یه مرد هیز و دختر بازه...نشستیم و جلسه شروع شد
چند مین بعد از شروع جلسه
میدونستم نگاه های اون مرتیکه رو روی ات ببینم ...این عصبیم میکرد ...اونم دامن پوشیده باعث شده مرده همش نگاه پاهاش کنه...اوففف...
ات ویو
وقتی وارد اتاق جلسه شدیم با آقای کیم سلام کردیم و نشستیم..وسطای جلسه نگاه سنگینی رو روی خودم حس کردم برگشتم و اطرافم و نگاه کردم و فهمیدم منشی آقای کیم...یکم معذب شدم...ولی تصمیم گرفتم اهمیت ندم و به جلسه دقت کنم ....سرم به سمت رو به رو بردم آقای جئون جفتم بود و داشت با دقت گوش میداد اما زبونشو تو لپش میچرخوند و میدونستم بفهمم عصبانیه ...بعد از این همه وقت که منشیشم عادت هاشو میدونم..ولی از چی عصبانیم ...ولش مهم نیست .....
چند دقیقه گذشت و جلسه تمام
نامجون:خب آقای جئون نظرتون چی بود
جونگکوک:بنظرم خوبه
نامجون:خوشحالم خوشتون اومده
جونگکوک :اوهوم
نامجون:ما دیگه میریم ...خداحافظ
جونگکوک:خداحافظ
خب اینا هم رفتن...از آقای جئون اجازه بگیرم برم
ات:آقای جئون....
۵.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.