تک پارتی🥺✨
با صورت گریون روی تختش نشسته بودو اشک میریخت اشک هاش مثل دونه های الماس از صورت سر میخوردنو به پایین میرفتن ساعت های صدای گریه هاش توی خونه مثل ی نوت موسیقی پخش میشد کی فکرشو میکرد اون آرزوش این بود زودتر بزرگ شه تا بتونه کارهای که دلش میخواد انجام بده اما چه مشکلی داشت که این ارزو رو کرد وقتی بزرگ شد مشکلات اون هم با اون قد کشیدن مثل خودش بزرگ تر شدن زندگی براش سخت تر شد دخترک بعد از سال تونست به یکی اعتماد کنه قلبشو قفل شده بده دست اون فرد کنار اون خوشحال بود خندههای از ته دل داشت همیشه دلگرمی خاصی داشت همیشه میدونست برای یکی مهمه میدونست برای یک نفر اضافه نیست اما چه میشه کرد تقدیر سرنوشت همیشه خوش نبست همیشه آدم های مهربون مظلوم ترینا هستن دخترم تا امد طعم واقعی زندگی بکشه فرد مهم زندگیش از کنارش رفت برای همیشه رفت یونگی پسر مهربون که همه بهش میگفتن سنگ دل یا بی احساس انا در واقعیت مهربون ترین فرد بود برای همیشه بورام رو ترک کرد بر اصل تصادف از دنیا رفت اما دختر مگه قبول میکرد فکر میکرد داره با اونشوخی میکنه اما واقعیت تلخه دختر الان همون طور که با گریه خوابش برده بود خواب زندگیشو دید
یونگی:بورام
بورام:یونگی تو زندهای؟تو خودتی اره اره بگو از پیشم نرفتی بگو هنوز کنارمی بگو قرار دوباره بیای پیشم
یونگی:کوچولوی من مهربونم یذره تحمل کن دوباره همو میبینیم فقط تحمل کن
پسر بوسهای بر پیشونی دختر میزنه و کم کم به جلو قدم برمیداره
بورام:بوسه پیشونی یعنی مواظبتم یعنی کنارتم یعنی از کنارت نمیرم در کنار من جات امن چیشد بی معرفت چیشد که رفتی؟
دختر هرچه میگفت دیگه فایدهای نداشت اون رفته بود برای همیشه
the end
یونگی:بورام
بورام:یونگی تو زندهای؟تو خودتی اره اره بگو از پیشم نرفتی بگو هنوز کنارمی بگو قرار دوباره بیای پیشم
یونگی:کوچولوی من مهربونم یذره تحمل کن دوباره همو میبینیم فقط تحمل کن
پسر بوسهای بر پیشونی دختر میزنه و کم کم به جلو قدم برمیداره
بورام:بوسه پیشونی یعنی مواظبتم یعنی کنارتم یعنی از کنارت نمیرم در کنار من جات امن چیشد بی معرفت چیشد که رفتی؟
دختر هرچه میگفت دیگه فایدهای نداشت اون رفته بود برای همیشه
the end
۴.۶k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.