یه تریاکمون نشه،؟
یه تریاکمون نشه،؟
الان پارت بعدیمون بشه؟
*پرش زمانی به فردا صبح *
سیریوس : متیو؟ ا /ت؟ میخوام درباره ی یچیزی باهاتون بحرفم...
ا/ت : بگوووووو
سیریوس : ا/ت؟ من یدونه برادر کوچیکتر داشتم... اسمش رگولوس بود.... رگولوس فقط 19 سالش بود که من از خونه فرار کردم و رفتم... اما دورادور خبرا رو میشنیدم... خانواده ی من به شدت مخالف دورگه ها بودن و حاضر بودن دورگه ها رو سر ببرن.... پس تعجبی نداشت که وقتی رگولوس توی اون سن کم مرگخوار شد خانوادم خوشحال بشن.. و بهش افتخار کنن... آره اونا بهش افتخار کردن و رگولوس شد قهرمان خاندان بلک... اما همیشه وضعیت اینطوری که ما میخوایم نیست.. تام (ولدمورت)اونو کشت... من واقن براش ناراحت بودم.. پس خواستم براش مراسم عزا بگیرم ولی خانوادم نزاشتن چون اونا می گفتن که رگولوس با کشته شدنش خاندان بلک رو برو بالا...
متیو : ببخشیداا... ولی عجب خانواده ی روانی ای داشتی...
سیریوس : چون روانی بودن ازشون فاصله گرفتم دیگه... الان من میخوام انتقام رگولوس رو از تام بگیرم... محفل هم باهام همراهی میکنه ولی میخوام شما هم باشین... باهام همراهی میکنید؟؟؟
متیو و ا/ت : ما پایتیم تا آخررر...
سیریوس : پس اینجا پایگاه محفل بشه،؟
ا/ت : باش...
(تا اینجا مغزم میکشه... میشه ایده بدید که چطوری جنگ شروع شه؟ )
یه جنگمون هم شد😂
الان پارت بعدیمون بشه؟
*پرش زمانی به فردا صبح *
سیریوس : متیو؟ ا /ت؟ میخوام درباره ی یچیزی باهاتون بحرفم...
ا/ت : بگوووووو
سیریوس : ا/ت؟ من یدونه برادر کوچیکتر داشتم... اسمش رگولوس بود.... رگولوس فقط 19 سالش بود که من از خونه فرار کردم و رفتم... اما دورادور خبرا رو میشنیدم... خانواده ی من به شدت مخالف دورگه ها بودن و حاضر بودن دورگه ها رو سر ببرن.... پس تعجبی نداشت که وقتی رگولوس توی اون سن کم مرگخوار شد خانوادم خوشحال بشن.. و بهش افتخار کنن... آره اونا بهش افتخار کردن و رگولوس شد قهرمان خاندان بلک... اما همیشه وضعیت اینطوری که ما میخوایم نیست.. تام (ولدمورت)اونو کشت... من واقن براش ناراحت بودم.. پس خواستم براش مراسم عزا بگیرم ولی خانوادم نزاشتن چون اونا می گفتن که رگولوس با کشته شدنش خاندان بلک رو برو بالا...
متیو : ببخشیداا... ولی عجب خانواده ی روانی ای داشتی...
سیریوس : چون روانی بودن ازشون فاصله گرفتم دیگه... الان من میخوام انتقام رگولوس رو از تام بگیرم... محفل هم باهام همراهی میکنه ولی میخوام شما هم باشین... باهام همراهی میکنید؟؟؟
متیو و ا/ت : ما پایتیم تا آخررر...
سیریوس : پس اینجا پایگاه محفل بشه،؟
ا/ت : باش...
(تا اینجا مغزم میکشه... میشه ایده بدید که چطوری جنگ شروع شه؟ )
یه جنگمون هم شد😂
۴.۲k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.