*تام و افرادش غیب شدن*
*تام و افرادش غیب شدن*
سیریوس با گام های شتابان و عصبی و بدون توجه به بقیه به سمت دفتر دامبلدور میرفت چون میدونست که ا/ت و متیو اونجان.... وقتی رسید محکم درو باز کرد که دید متیو با حالتی عصبی روی صندلی نشسته و ا/ت هم روبه روش ولی هیچ حرفی نمی زدن که توجه ا/ت به سیریوس جلب شد.... *
ا/ت : با.. بابا(خودشو انداخت تو بغل سیریوس)
*وقتی ا/ت از سیریوس جدا شد سیریوس گفت... *
سیریوس : ا/ت؟ خودت توضیح بده چرا اینکارو کردی
ا/ت : بابا... من... متیو رو دوست دارم
سیریوس : نه!!!!! این پسر برادر دشمنمهههه(تکرار حروف علامت داد)
متیو : چرا سر ا/ت داد میزنید؟ این من بودم که بهش درخواست دادم
سیریوس : مهم نیس کدومتون درخواست دادین من نمیخوام که دخترم با تو، یه عوضی... باشهههههههه
*متیو اومد حرفی بزنه که ا/ت گفت... *
ا/ت : باباااااااا خودت بخاطر عشقت خانوادتو ترک کردی،،، الانم من اگه لازم باشه اینکارو میکنممممممممم
*سیریوس با شنیدن این جمله خونش به جوش اومد و یه سیلی مهمون صورت ا/ت کرد.... *
*متیو خواست حرفی بزنه که... لوپین اومد داخل... *
لوپین : هی مرد چیکار کردی.... (اشاره به گوشه ی لب ا/ت که خونی بود)
*متیو ا/ت رو بغل کرد و بردش بیرون پیش خانوم پامفری... وقتی رسیدن و پامفری ا/ت رو خوب کرد... *
پامفری : پسرم؟ یه لحظه لطفا برو بیرون! من میخوام یه نوار قلب از بلک بگیرم*
*وقتی نوار قلب رو گرفت متیو رو کشید کنار و بهش گفت... *
پامفری : آقای ریدل؟ خانوم بلک بیماری قلبی دارن! خودشون میدونن؟
متیو : نمیدونم... باید از پدرش بپرسم...
*متیو رفت سمت اتاق دامبلدور و در زد که صدای یک زن که به صدای مادرش شبیه بود گفت که بیاد داخل... *
خب خب! لایک و کامنت فراموش نشههههه!!!!!.
بنظرتون زنه کیه؟
بنظرتون قراره چی بشه؟
سیریوس با گام های شتابان و عصبی و بدون توجه به بقیه به سمت دفتر دامبلدور میرفت چون میدونست که ا/ت و متیو اونجان.... وقتی رسید محکم درو باز کرد که دید متیو با حالتی عصبی روی صندلی نشسته و ا/ت هم روبه روش ولی هیچ حرفی نمی زدن که توجه ا/ت به سیریوس جلب شد.... *
ا/ت : با.. بابا(خودشو انداخت تو بغل سیریوس)
*وقتی ا/ت از سیریوس جدا شد سیریوس گفت... *
سیریوس : ا/ت؟ خودت توضیح بده چرا اینکارو کردی
ا/ت : بابا... من... متیو رو دوست دارم
سیریوس : نه!!!!! این پسر برادر دشمنمهههه(تکرار حروف علامت داد)
متیو : چرا سر ا/ت داد میزنید؟ این من بودم که بهش درخواست دادم
سیریوس : مهم نیس کدومتون درخواست دادین من نمیخوام که دخترم با تو، یه عوضی... باشهههههههه
*متیو اومد حرفی بزنه که ا/ت گفت... *
ا/ت : باباااااااا خودت بخاطر عشقت خانوادتو ترک کردی،،، الانم من اگه لازم باشه اینکارو میکنممممممممم
*سیریوس با شنیدن این جمله خونش به جوش اومد و یه سیلی مهمون صورت ا/ت کرد.... *
*متیو خواست حرفی بزنه که... لوپین اومد داخل... *
لوپین : هی مرد چیکار کردی.... (اشاره به گوشه ی لب ا/ت که خونی بود)
*متیو ا/ت رو بغل کرد و بردش بیرون پیش خانوم پامفری... وقتی رسیدن و پامفری ا/ت رو خوب کرد... *
پامفری : پسرم؟ یه لحظه لطفا برو بیرون! من میخوام یه نوار قلب از بلک بگیرم*
*وقتی نوار قلب رو گرفت متیو رو کشید کنار و بهش گفت... *
پامفری : آقای ریدل؟ خانوم بلک بیماری قلبی دارن! خودشون میدونن؟
متیو : نمیدونم... باید از پدرش بپرسم...
*متیو رفت سمت اتاق دامبلدور و در زد که صدای یک زن که به صدای مادرش شبیه بود گفت که بیاد داخل... *
خب خب! لایک و کامنت فراموش نشههههه!!!!!.
بنظرتون زنه کیه؟
بنظرتون قراره چی بشه؟
۱۰.۰k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.