رزسفید
#رزسفید
#فصل_اول
#پارت_دهم
حرف های خانم امیلی باعث شد اشک هام سرازیر بشه من چه مادر پدری داشتم
برا چی اخه؟
اون مرد(توماس)باعث شده بود من مادر پدرم و از دست بدم اون پدر مادر منو ازم گرفت .
من ازش انتقام میگیرم،من به اندازه چیزی که ازم گرفته ازش میگیرم .
قلبم تند میزد و دستام از حرص مشت شده بود امیلی وقتی فهمید حالم خوب نیست بغلم کرد و گفت:
_تو یه روز به همه جا میرسی
تو یه روز ملکه این کشور میشی من اون روز رو میبینم.
فکر کنم خیالاتی شده بود یا برای دلداری دادن من اینو میگفت.
بی اهمیت به حرفاش گفتم
_من خیلی دوستون دارم فعلا باید ابریشم ببافم
_خدافظ دخترم خدافظ بهترین رفیق.
ماری: ۳ ماه از گم و گور شدن بات_ای یا همون الیزابت میگذره تو این ۳ ماه به هرجا فکر کنی سر زدیم آنا خانم به پلیس به همه جا.
اگه پیدا شه یه بلایی سرش میارم که نگو
اه ولش کن
تاااام
تااام؟
_بلههه چته بابا
_کجایی تو؟
رفتی سراغ پلیس؟
_اره ولی هیچ نشونه ای پیدا نشد
میگم ماری ماکه ۳ ماه در به در دنبال اون کنیز گشتیم ولش کن بزار اون دختر به حال خودش باشه
_چیییییی؟
تو چی گفتی؟ یعنی میگی اون دختر رو آزاد بزاریم بره؟
_نه بابا اون که الان فرار کرده رفته ۳ ماهه دنبالش میگردیم و پیداش نمیکنیم معلومه بازم بگردیم هیچ و هیچ میخوای چیکار کنیز رو
یکم فکر کردم تام راست میگه ما که خزار بدبختی و فقیری داریم نمیتونیم از پس خودمون بر بیایم بعد بریم یکی بگیریم که هزینه مون بره بالا؟
پول نداریم که
پیشنهاد تام رو قبول کردم و همونطوری که حرف میزدیم صدای در زدن اومد
_تام برو ببین کیه
#رمان
#فصل_اول
#پارت_دهم
حرف های خانم امیلی باعث شد اشک هام سرازیر بشه من چه مادر پدری داشتم
برا چی اخه؟
اون مرد(توماس)باعث شده بود من مادر پدرم و از دست بدم اون پدر مادر منو ازم گرفت .
من ازش انتقام میگیرم،من به اندازه چیزی که ازم گرفته ازش میگیرم .
قلبم تند میزد و دستام از حرص مشت شده بود امیلی وقتی فهمید حالم خوب نیست بغلم کرد و گفت:
_تو یه روز به همه جا میرسی
تو یه روز ملکه این کشور میشی من اون روز رو میبینم.
فکر کنم خیالاتی شده بود یا برای دلداری دادن من اینو میگفت.
بی اهمیت به حرفاش گفتم
_من خیلی دوستون دارم فعلا باید ابریشم ببافم
_خدافظ دخترم خدافظ بهترین رفیق.
ماری: ۳ ماه از گم و گور شدن بات_ای یا همون الیزابت میگذره تو این ۳ ماه به هرجا فکر کنی سر زدیم آنا خانم به پلیس به همه جا.
اگه پیدا شه یه بلایی سرش میارم که نگو
اه ولش کن
تاااام
تااام؟
_بلههه چته بابا
_کجایی تو؟
رفتی سراغ پلیس؟
_اره ولی هیچ نشونه ای پیدا نشد
میگم ماری ماکه ۳ ماه در به در دنبال اون کنیز گشتیم ولش کن بزار اون دختر به حال خودش باشه
_چیییییی؟
تو چی گفتی؟ یعنی میگی اون دختر رو آزاد بزاریم بره؟
_نه بابا اون که الان فرار کرده رفته ۳ ماهه دنبالش میگردیم و پیداش نمیکنیم معلومه بازم بگردیم هیچ و هیچ میخوای چیکار کنیز رو
یکم فکر کردم تام راست میگه ما که خزار بدبختی و فقیری داریم نمیتونیم از پس خودمون بر بیایم بعد بریم یکی بگیریم که هزینه مون بره بالا؟
پول نداریم که
پیشنهاد تام رو قبول کردم و همونطوری که حرف میزدیم صدای در زدن اومد
_تام برو ببین کیه
#رمان
۲.۰k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.