my choice: پارت دوم
ته دست جنی رو گرفت و سوار ماشین شدن
.
.
جنی: خب
ته:چی خب
جنی:یه وقت چیزی نگی نه توضیحی و نه چیزی
ته: گفتم وقتی اومدم پیش ماشین یکی کیف پولم رو دزدید منم دنبالش رفتم که بگیرمش یهو اون اومد جلوم بعدش سعی کرد(ته داره حقیقت رو میگه💁♀)
جنی: بسه خودم دیدم داشت سعی میکرد چه کار کنه
ته:چرا طوری رفتار میکنی که انگار من...
جنی: بهتره بگیم چرا تو اونجا بودی سعی نکردی خودتو عقب بکشی؟ ها چیه نکنه چشمات داشت بدنشو دید میزد به خاطر این حواست نبود اون میخواست چه کار کنه
ته: چی چی میگی جنی اصلا انگار هر کاری برات کردم اصلا ارزش نداشته یعنی تو به من اعتماد نداری
جنی: هوففففف تو متوجه نمیشیی میگم چرا چرا هیچکی نمیفهمه مگه من دارم به چه زبونی حرف میزنم
ته: میشه آروم باشی الان داخل ماشینیم خطر ناکه
جنی: باشه پس من پیاده میشم(در ماشینو باز میکنه)
ته: جنی نکن دختر دیوونه شدییییییییی باش باش آروم الان یه جا وایمیسم پیاده شیم حرف بزنیم
.
وایسادن
ویو تهیونگ: از ماشین پیاده شدیم حالش خوب نبود میدونم دست خودش نیست به خاطر بیماریشه هر وقت جنی اینجوری میشه دلش بغل میخواد اما نمیدونم الان چه کار کنم!
جنی: خب الان بگو ببینم داری راست میگی(داره گریه میکنه چشماش قرمزه🥺)
ته: جنی خوبی؟ م چرا بهت دروغ بگم الان ما ۱ ساله باهمیم تا حالا کی بهت دروغ گفتم که این بار دومش باشه؟
جنی: هیچوقت
ته: خب همین بعد تو خبر نداری اون چه مین چه آدمه از جونگکوک پرید به هیونجین الانم اومده بود سراغ من
جنی: چی چی هیونجین همونی که لیسا دیروز باهاش آشنا شد و هی ازش تعریف میکرد
ته: من نمیدونم لیسا کیو میگه ولی بهش بگو مراقبش باشه
جنی: من من نمیتونم اینجا بمونم باید برم پیشش
(جنی دست پاچه میشه یهو یه ماشین میاد سمتش و.....)
.
.
جنی: خب
ته:چی خب
جنی:یه وقت چیزی نگی نه توضیحی و نه چیزی
ته: گفتم وقتی اومدم پیش ماشین یکی کیف پولم رو دزدید منم دنبالش رفتم که بگیرمش یهو اون اومد جلوم بعدش سعی کرد(ته داره حقیقت رو میگه💁♀)
جنی: بسه خودم دیدم داشت سعی میکرد چه کار کنه
ته:چرا طوری رفتار میکنی که انگار من...
جنی: بهتره بگیم چرا تو اونجا بودی سعی نکردی خودتو عقب بکشی؟ ها چیه نکنه چشمات داشت بدنشو دید میزد به خاطر این حواست نبود اون میخواست چه کار کنه
ته: چی چی میگی جنی اصلا انگار هر کاری برات کردم اصلا ارزش نداشته یعنی تو به من اعتماد نداری
جنی: هوففففف تو متوجه نمیشیی میگم چرا چرا هیچکی نمیفهمه مگه من دارم به چه زبونی حرف میزنم
ته: میشه آروم باشی الان داخل ماشینیم خطر ناکه
جنی: باشه پس من پیاده میشم(در ماشینو باز میکنه)
ته: جنی نکن دختر دیوونه شدییییییییی باش باش آروم الان یه جا وایمیسم پیاده شیم حرف بزنیم
.
وایسادن
ویو تهیونگ: از ماشین پیاده شدیم حالش خوب نبود میدونم دست خودش نیست به خاطر بیماریشه هر وقت جنی اینجوری میشه دلش بغل میخواد اما نمیدونم الان چه کار کنم!
جنی: خب الان بگو ببینم داری راست میگی(داره گریه میکنه چشماش قرمزه🥺)
ته: جنی خوبی؟ م چرا بهت دروغ بگم الان ما ۱ ساله باهمیم تا حالا کی بهت دروغ گفتم که این بار دومش باشه؟
جنی: هیچوقت
ته: خب همین بعد تو خبر نداری اون چه مین چه آدمه از جونگکوک پرید به هیونجین الانم اومده بود سراغ من
جنی: چی چی هیونجین همونی که لیسا دیروز باهاش آشنا شد و هی ازش تعریف میکرد
ته: من نمیدونم لیسا کیو میگه ولی بهش بگو مراقبش باشه
جنی: من من نمیتونم اینجا بمونم باید برم پیشش
(جنی دست پاچه میشه یهو یه ماشین میاد سمتش و.....)
۳.۵k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.