اینم پارت بعد ✨
اینم پارت بعد ✨
کم کم چشامو وا کردم دیدم کلا توی ی خونه دیگم اون مرده ک منو از بابام خریده بود بالای سرم وایساده بود
چون ک بند حولم باز شده بود داشت منو دید میزد سریع حولمو درست کردم و گفتم ترو خدا بزار من برم پولتو هرجور ک شده بهت پس میدم
یهو خیمه زد روم
((😂منحرف نشوید)
بعد از چند دقیقه از روم باند شد و گفت : امشب هم کارام میان ی لباس درست بپوش و درست رفتار کن
بعدم از اتاق رفت بیرون منم تا جای که تونستم گریه مردم یهو ی اجوما وارد اتاق شد
اجوما : سلام دخترم ارباب گفتن بیام قانون های خونه رو بهتون بگم
ات : بفرماید اجوما
اجوما : ۱بدون اجازه آقا اجازه ندارید بیرون برید وگرنه تنبیه تون میکنه
۲ هر کاری ک آقا خاست باید برایش انجام بدید
۳ با دوستان او مهربان باشید
بیا دخترم آنم لاباسی ک آقا گفت بپوشید
(تو اسلاید بعد هست )
لباس و از اجوما گرفت از حق نگذریم لباس خیلی خوشگل و نازی بود یکم کوتاه بود برام چون من قدم بلنده
رفتم ی دوش ۱۵ مینی گرفتن اومدم بیرون ی آرایش لایت هم انجام دادم موهامو باز گذاشتم و رفتم پایین
جونکوک تا منو دید چشاش برق زد
جونکوک : پشیمون شدم برو لباستو عوض کن
ا.ت: اما....
یهو زنگ در اومد و رفتیم درو وا کردم دوتا پسر بودن اومدن نشستن
تهیونگ : به به آقای جونکوک دوش دختر پیدا کردن
نامی : بله بله
نامی: خانم جونکوک خودتونو معرفی میکنید ؟
ا.ت: بله
یهو جونکوک پرید وسط حرفم جئون ا.ت
دوتا پسرا هم زمان : خوش بختم ات
تهیونگ : منم کیم تهیونگم ک میتونی تهیونگ صدام کنی
نامجون : منم کیم نامجونم 🙂
کم کم چشامو وا کردم دیدم کلا توی ی خونه دیگم اون مرده ک منو از بابام خریده بود بالای سرم وایساده بود
چون ک بند حولم باز شده بود داشت منو دید میزد سریع حولمو درست کردم و گفتم ترو خدا بزار من برم پولتو هرجور ک شده بهت پس میدم
یهو خیمه زد روم
((😂منحرف نشوید)
بعد از چند دقیقه از روم باند شد و گفت : امشب هم کارام میان ی لباس درست بپوش و درست رفتار کن
بعدم از اتاق رفت بیرون منم تا جای که تونستم گریه مردم یهو ی اجوما وارد اتاق شد
اجوما : سلام دخترم ارباب گفتن بیام قانون های خونه رو بهتون بگم
ات : بفرماید اجوما
اجوما : ۱بدون اجازه آقا اجازه ندارید بیرون برید وگرنه تنبیه تون میکنه
۲ هر کاری ک آقا خاست باید برایش انجام بدید
۳ با دوستان او مهربان باشید
بیا دخترم آنم لاباسی ک آقا گفت بپوشید
(تو اسلاید بعد هست )
لباس و از اجوما گرفت از حق نگذریم لباس خیلی خوشگل و نازی بود یکم کوتاه بود برام چون من قدم بلنده
رفتم ی دوش ۱۵ مینی گرفتن اومدم بیرون ی آرایش لایت هم انجام دادم موهامو باز گذاشتم و رفتم پایین
جونکوک تا منو دید چشاش برق زد
جونکوک : پشیمون شدم برو لباستو عوض کن
ا.ت: اما....
یهو زنگ در اومد و رفتیم درو وا کردم دوتا پسر بودن اومدن نشستن
تهیونگ : به به آقای جونکوک دوش دختر پیدا کردن
نامی : بله بله
نامی: خانم جونکوک خودتونو معرفی میکنید ؟
ا.ت: بله
یهو جونکوک پرید وسط حرفم جئون ا.ت
دوتا پسرا هم زمان : خوش بختم ات
تهیونگ : منم کیم تهیونگم ک میتونی تهیونگ صدام کنی
نامجون : منم کیم نامجونم 🙂
۳.۲k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.