وقتی عضو هشتمی پارت ۲۲
جونگ کوک : خوشت اومد؟
ا.ت : خییییلللیییی
ا.ت : ولی این همه چیز میز به چه مناسبت ؟
جونگ کوک : میفهمی فعلا بشین
خلاصه اعضا یکم غذا خوردن و یکم گپ زدن که تهیونگ گفت
تهیونگ : جونگ کوک نمیخای شروع کنی؟
جونگ کوک : چرا همین الان
ا.ت : چی رو؟
جونگ کوک : دستای ا.ت رو گرفتم ببین ا.ت از وقتی وارد گروه شدی یه حس خاصی بهت داشتم و تو این چند ماهی که پیشمون بودی کمکم عاشقت شدم تو این چند ماه اگه پیشم نبودی عصبی میشدم و سعی میکردم هرجا هستی ازت محافظت کنم و وقتی تو کنارم بودی آرامش داشتم
کیم ا.ت من دوست دارم
ا.ت : وایی اون الان گفت دوستم داره ؟ الان چی بگم من که از بچگی دوسش داشتم
ا.ت : خب..
جونگ کوک : ؟؟
ا.ت : خب منم دوست دارم ( خنده )
جونگ کوک : وقتی این حرفو زد انگار دنیا رو بهم دادن سریع لبامو رو لباش گذاشتم و بوسه ی پر از عشقی رو شروع کردم
اعضا : اوووووووووو
جیمین : یااا جونگ کپک ولش کن نفسش بند اومد
جونگ کوک : از ا.ت جدا شدم و رو به جیمین کردم
جونگ کوک : به تو چه زنه خودمه
ا.ت : هی هی من هنوز زنت نشدمااا
جونگ کوک : ولی قراره بشی و دوباره کوتاه بوسیدمش
تهیونگ : خب بیاید به سلامتی این زوج خشمل بنوشیم
همه باهم : به سلامتی
تهیونگ : خب بقیش جونگ کوک؟
جونگ کپک : آها راست میگی
ویو ا.ت
دیدم جونگ کوک رفت تو ماشین و با یه عالمه شکلات و دوتا دسته گل اومد طرفم
ا.ت : وییییییی اینا مال منه
جونگ کوک : بله خانومم ( رسما اووووق )
ا.ت : ویییی مرسی جونگ کوک پریدم بغلش و لپشو بوس کردم
جونگ کوک : یااا قبول نیست من لپ نموخوام
ا.ت : فعلا به همین راضی باش
خلاصه رفتیم کیک خوردیم و من و جونگ کوک رفتیم محل استراحت ( همون قسمتی که مبل و چراغ های بنفش داشت )
ا.ت : خییییلللیییی
ا.ت : ولی این همه چیز میز به چه مناسبت ؟
جونگ کوک : میفهمی فعلا بشین
خلاصه اعضا یکم غذا خوردن و یکم گپ زدن که تهیونگ گفت
تهیونگ : جونگ کوک نمیخای شروع کنی؟
جونگ کوک : چرا همین الان
ا.ت : چی رو؟
جونگ کوک : دستای ا.ت رو گرفتم ببین ا.ت از وقتی وارد گروه شدی یه حس خاصی بهت داشتم و تو این چند ماهی که پیشمون بودی کمکم عاشقت شدم تو این چند ماه اگه پیشم نبودی عصبی میشدم و سعی میکردم هرجا هستی ازت محافظت کنم و وقتی تو کنارم بودی آرامش داشتم
کیم ا.ت من دوست دارم
ا.ت : وایی اون الان گفت دوستم داره ؟ الان چی بگم من که از بچگی دوسش داشتم
ا.ت : خب..
جونگ کوک : ؟؟
ا.ت : خب منم دوست دارم ( خنده )
جونگ کوک : وقتی این حرفو زد انگار دنیا رو بهم دادن سریع لبامو رو لباش گذاشتم و بوسه ی پر از عشقی رو شروع کردم
اعضا : اوووووووووو
جیمین : یااا جونگ کپک ولش کن نفسش بند اومد
جونگ کوک : از ا.ت جدا شدم و رو به جیمین کردم
جونگ کوک : به تو چه زنه خودمه
ا.ت : هی هی من هنوز زنت نشدمااا
جونگ کوک : ولی قراره بشی و دوباره کوتاه بوسیدمش
تهیونگ : خب بیاید به سلامتی این زوج خشمل بنوشیم
همه باهم : به سلامتی
تهیونگ : خب بقیش جونگ کوک؟
جونگ کپک : آها راست میگی
ویو ا.ت
دیدم جونگ کوک رفت تو ماشین و با یه عالمه شکلات و دوتا دسته گل اومد طرفم
ا.ت : وییییییی اینا مال منه
جونگ کوک : بله خانومم ( رسما اووووق )
ا.ت : ویییی مرسی جونگ کوک پریدم بغلش و لپشو بوس کردم
جونگ کوک : یااا قبول نیست من لپ نموخوام
ا.ت : فعلا به همین راضی باش
خلاصه رفتیم کیک خوردیم و من و جونگ کوک رفتیم محل استراحت ( همون قسمتی که مبل و چراغ های بنفش داشت )
۷.۱k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.