بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
تسلیم حق بودن، مغز قرآن است.شعائر دینی با وجود این مغز است که ارزش میگیرند.مغز که نباشد هیچ کدام کارکرد الهی ندارند.
قرآن میگوید: هر که تسلیم شود به راه رشد نائل میگردد فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَٰئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا -هركس اسلام را اختيار كند راه راست را برگزيده است.(سوره جن بخشی از آیه 14)
راه رشد همین تسلیم حق بودن است. جز این راهی نیست. همه چیز یک کلمه شده است. در هر موقعیتی تسلیم حق باش.اما حق چیست؟ مسئله هنوز تمام نشده است. هنوز بسیاری از ذهنهای آشفته و معقّد، بسیط پذیر نیستند. هنوز پر از ایرادند. سخت خورند و ساده خور نیستند.
حق همان خدای آزاد است. آن مطلق است. آن تعریف ناشدنی است. بیهوده به دنبال تعریف حق نباش. مگر حق،محدود است که تعریف پذیرد؟ تعریف، مشکل تو را حل نمیکند بلکه آن را به هزار مشکل پیچیدهتر تبدیل میکند. به تو می گویند گاوی قربانی کن. خوب این کار را به سادگی انجام ده.
اما تو تعریف میطلبی، هی سؤال می کنی. نشانه میخواهی بدنبال حدود و ثغوری. و نا گاه کار چنان برایت سخت و ممتنع جلوه می کند که میخواهی از اساس آن را رها کنی.
زیرا دیگر گاوی شده است که لنگهاش در زمین نیست.برخی کار را اینچنین بر خود دشوار می کنند.
حق، تعریف ناشدنی است. خوبیاش به همین است والاّ تیول عدهای خودکامه میگشت. اما حق، آزاد است. در چنگ کسی نیست. شناخت نسبی که میتوان از آن ارائه داد،همان راستی و درستی است. همان آزادمنشی و احترام به حقوق دیگران است.
تو باید به قدر آگاهیات تسلیم حق باشی. هیچ کس بیش ازآن مسئول نیست. هر کس به اندازه وسعش. به قدر آگاهیاش. این همان نظام آزادمند است که به هیچکس فشار نمی آورد. خفقان ایجاد نمیکند.
اگر به قدر آگاهیات براساس احترام به دیگران عمل کنی، همان درست است. همان خوب است. همان نجات بخش است. و البته در روند جریان ربویی، روز به روز بر آگاهیات افزوده خواهد شد تو نیز روز به روز بر مبلغ خواهی افزود. بسیط وساده، بدون تشویش و اضطراب. آرام و مطمئن. داستان همین است. قوام یافتن در نهایت آزادی و آزادمنشی.
راه آزادی، راه میانه است. پس نه خود را در اختیار لذات و هوسهای نفسانی قرار بده و نه ریاضت و غارنشینی پیشه کن. هر دو راه رنج آور است.
تنها راه صحیح، راه میانه است. و راه میانه اینست: از مواهب الهی و نعمت های خدا داده در زندگیات بهرهمند شو بدون آنکه به آنان وابسته و دل بسته گردی. وقتی هست بهرهمند شو و هنگامی که نیست رنج نخواهی برد زیرا هیچ وابستگی روانی به آن نداشتهای. این راه میانه است.
تسلیم حق بودن، مغز قرآن است.شعائر دینی با وجود این مغز است که ارزش میگیرند.مغز که نباشد هیچ کدام کارکرد الهی ندارند.
قرآن میگوید: هر که تسلیم شود به راه رشد نائل میگردد فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَٰئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا -هركس اسلام را اختيار كند راه راست را برگزيده است.(سوره جن بخشی از آیه 14)
راه رشد همین تسلیم حق بودن است. جز این راهی نیست. همه چیز یک کلمه شده است. در هر موقعیتی تسلیم حق باش.اما حق چیست؟ مسئله هنوز تمام نشده است. هنوز بسیاری از ذهنهای آشفته و معقّد، بسیط پذیر نیستند. هنوز پر از ایرادند. سخت خورند و ساده خور نیستند.
حق همان خدای آزاد است. آن مطلق است. آن تعریف ناشدنی است. بیهوده به دنبال تعریف حق نباش. مگر حق،محدود است که تعریف پذیرد؟ تعریف، مشکل تو را حل نمیکند بلکه آن را به هزار مشکل پیچیدهتر تبدیل میکند. به تو می گویند گاوی قربانی کن. خوب این کار را به سادگی انجام ده.
اما تو تعریف میطلبی، هی سؤال می کنی. نشانه میخواهی بدنبال حدود و ثغوری. و نا گاه کار چنان برایت سخت و ممتنع جلوه می کند که میخواهی از اساس آن را رها کنی.
زیرا دیگر گاوی شده است که لنگهاش در زمین نیست.برخی کار را اینچنین بر خود دشوار می کنند.
حق، تعریف ناشدنی است. خوبیاش به همین است والاّ تیول عدهای خودکامه میگشت. اما حق، آزاد است. در چنگ کسی نیست. شناخت نسبی که میتوان از آن ارائه داد،همان راستی و درستی است. همان آزادمنشی و احترام به حقوق دیگران است.
تو باید به قدر آگاهیات تسلیم حق باشی. هیچ کس بیش ازآن مسئول نیست. هر کس به اندازه وسعش. به قدر آگاهیاش. این همان نظام آزادمند است که به هیچکس فشار نمی آورد. خفقان ایجاد نمیکند.
اگر به قدر آگاهیات براساس احترام به دیگران عمل کنی، همان درست است. همان خوب است. همان نجات بخش است. و البته در روند جریان ربویی، روز به روز بر آگاهیات افزوده خواهد شد تو نیز روز به روز بر مبلغ خواهی افزود. بسیط وساده، بدون تشویش و اضطراب. آرام و مطمئن. داستان همین است. قوام یافتن در نهایت آزادی و آزادمنشی.
راه آزادی، راه میانه است. پس نه خود را در اختیار لذات و هوسهای نفسانی قرار بده و نه ریاضت و غارنشینی پیشه کن. هر دو راه رنج آور است.
تنها راه صحیح، راه میانه است. و راه میانه اینست: از مواهب الهی و نعمت های خدا داده در زندگیات بهرهمند شو بدون آنکه به آنان وابسته و دل بسته گردی. وقتی هست بهرهمند شو و هنگامی که نیست رنج نخواهی برد زیرا هیچ وابستگی روانی به آن نداشتهای. این راه میانه است.
۵۸۵
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.