○جاسوسِ من○
○جاسوسِمن○
پارت⁸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادمینویو
تهیونگ دستاشو گذاشت روی شونهی ات
کم کم داشت نزدیک لب ات میشد
ات ـ میـ..میشه بری اونور؟
تهیونگ ـ نه
ات ـ جیغ میزنماااا
تهیونگ ـ مگه میتونی؟*پوزخند*
ات ـ برو اونور*جدی*
تهیونگ ـ گوگولییی
ات محکم زد ب پای سوم تهیونگ*🗿*
تهیونگ ـ اااییییییی*داد*
ات ـ تا تو باشی دیگه اینطوری نکنی*جدی*
اتویو
باورم نمیشه!
ولی حقش
سریع رفتم توی اتاق تا بخوابم
رسیدم و با خیال راحت خوابیدم
*فردا صبح ساعت ⁶:⁰⁰*
از خواب نازم دلکندم
رفتم پیش اجوما
ات ـ سلام اجوما..صب بخیر
اجوما ـ سلام دخترم، صبح توام بخیر، چرا انقد زود بیدار شدی؟
ات ـ عااا نمیدونم
اجوما ـ میتونی بری خرید؟
ات ـ هوم اره میتونم!
اجوما ـ پس برو اینارو بگیر***(مثلا گفت)
اتویو
ایول
میرم خونه ی هتی تا ببینم رفته یا نه
خوب چی بپوشم؟
این خوبه..
سریع راه افتادم
اول میرم خونهی هتی
.
تق تق(مثلا رسیده)
هتی ـ بله
ات ـ هتی نمیری؟؟؟؟
هتی ـ چرا یکم بعد پرواز دارم..بابامم خوابه
ات ـ رسیدی ب این شماره زنگ بزن*روی ی کاغذ نوشت و داد ب هتی*
هتی ـ ات میترسم
ات ـ نترس..من همیشه پیشتم*بغلش کردم*
ات ـ خوب کیوتم من میرم..دوست دارم♡
هتی ـ مواظب باش
ات ـ باشه توام مواظب باش
خوب الان برم خرید
جونگکوکویو
از خواب بیدار شدم
ب اجوما گفتم قهوهمو لیا بیاره ولی اجوما اورد
جونگکوک ـ لیا کجاس؟
اجوما ـ رفته خرید
جونگکوک ـ کی میاد؟
اجوما ـ الانا دیگه باید بیاد
اتویو
بلاخره رسیدم خونه..هووووففیی
ـــ
هووووووم؟
پارت⁸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادمینویو
تهیونگ دستاشو گذاشت روی شونهی ات
کم کم داشت نزدیک لب ات میشد
ات ـ میـ..میشه بری اونور؟
تهیونگ ـ نه
ات ـ جیغ میزنماااا
تهیونگ ـ مگه میتونی؟*پوزخند*
ات ـ برو اونور*جدی*
تهیونگ ـ گوگولییی
ات محکم زد ب پای سوم تهیونگ*🗿*
تهیونگ ـ اااییییییی*داد*
ات ـ تا تو باشی دیگه اینطوری نکنی*جدی*
اتویو
باورم نمیشه!
ولی حقش
سریع رفتم توی اتاق تا بخوابم
رسیدم و با خیال راحت خوابیدم
*فردا صبح ساعت ⁶:⁰⁰*
از خواب نازم دلکندم
رفتم پیش اجوما
ات ـ سلام اجوما..صب بخیر
اجوما ـ سلام دخترم، صبح توام بخیر، چرا انقد زود بیدار شدی؟
ات ـ عااا نمیدونم
اجوما ـ میتونی بری خرید؟
ات ـ هوم اره میتونم!
اجوما ـ پس برو اینارو بگیر***(مثلا گفت)
اتویو
ایول
میرم خونه ی هتی تا ببینم رفته یا نه
خوب چی بپوشم؟
این خوبه..
سریع راه افتادم
اول میرم خونهی هتی
.
تق تق(مثلا رسیده)
هتی ـ بله
ات ـ هتی نمیری؟؟؟؟
هتی ـ چرا یکم بعد پرواز دارم..بابامم خوابه
ات ـ رسیدی ب این شماره زنگ بزن*روی ی کاغذ نوشت و داد ب هتی*
هتی ـ ات میترسم
ات ـ نترس..من همیشه پیشتم*بغلش کردم*
ات ـ خوب کیوتم من میرم..دوست دارم♡
هتی ـ مواظب باش
ات ـ باشه توام مواظب باش
خوب الان برم خرید
جونگکوکویو
از خواب بیدار شدم
ب اجوما گفتم قهوهمو لیا بیاره ولی اجوما اورد
جونگکوک ـ لیا کجاس؟
اجوما ـ رفته خرید
جونگکوک ـ کی میاد؟
اجوما ـ الانا دیگه باید بیاد
اتویو
بلاخره رسیدم خونه..هووووففیی
ـــ
هووووووم؟
۱۰.۸k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.