پارت«۴»
پارت«۴»
د.ر. ماریا،اصلا تا حالا دوستی داشتی؟
ماریا به دریکو نگاه کرد و بعد به افق چشم دوخت و سر تکون داد:اره.
یه دختر فقوالعاده بود.
دریکو ب ماریا نگاه کرد و اروم گفت:پس چرا الان کنارت نیست؟
ماریا بغض کرد و لبخند زد و گفت:سرطان خون گرفت و دوماه پیش فوت کرد.
بدن دریکو لرزید،زبونش بند اومده بود.
صدای قطرات بارون توی گوش هر جفتشون اکو میشد.
لکنت زبونش رو رها نمیکرد:ف فوت کرده؟
متاسفم...
ماریا لبخند زد:اصلا ناراحت نباش اون جاش اون بالا راحته.
بهتر از اینکه اینجا میموند و درد میکشید.
دریکو جوب دستیش رو بیرون کشید و نوشت:درینا.
با تکمیل کردن نوشته،حلاله ی اشکی چشماش رو پوشوند.
ماریا با احتیاط پرسید:درینا خواهرته؟
دریکو با تعجب به سمت ماریا برگشت:تو از کجا میدونی؟
ماریا مکث کوتاهی کرد و گفت:وقتی مجنون گر بهت حمله کرد و بیهوش شدی،قبل از اینکه هوشیاریت رو کامل از دست بدی گفتی"درینا،خواخر کوچولی عزیزم."
دریکو سر تکون داد:اره اون خواهرم بود.
م.ا. منظورت از بود چی؟
دریکو ب آسمون بارونی نگاه کرد و گفت:اون کشته شد.
ب دستاش نگاه کرد و گفت:من مراقبش نبودم.
ماریا آروم دست های دریکو رو گرفت،دستای دریکو یخ زده بود.
دریکو بخاطر گرم شدن دستاش توسط دستای ماریا شکه شد و دستاش رو عیب کشید:هیی بهم دست نزن.
از اینکار بدم میاددد.
ماریا ناراحت شد:او متاسفم دریکو.
دیگ تکرار نمیشه.
دریکو سر تکون دادو گفت:حالا بهتر شد،از لمس شدن متنفرم.
هری از تالار خارج شد و گفت:ماریا.
م.ر. بله هری.
دریکو برگشت و با دیدن هری گفت:پاتح احمق!
دستاش رو بهم فشار میداد با دیدن پاتر نفرت وجودش رو فرا می گرفت.
بعد صحبت کوتاه ماریا و هر،صدای ماریا شنید ک در جواب صحبت هری گفت:ترجیح میدم کنار دریکو باشم.
و بعد کنار دریکو نشست:متاسفم دریکو.
دریکو بلند شد و با عصبانیت گفت:ماریا بهتره بین من و هری یک رو انتخاب کنی؛من یا اون؟
ماریا از این عصبانیت ناگهانی دریکو متعجب شد؛معلومه جواب دریکو بود،اون...ن تنها دریکو رو دوست خودش می دونست،بله عاشق دریکو بود.
اون از موقعی ک وارد هاگواترز شده بود عاشق چشمای رنک دریاش و غرورش.
دریکو ماریا رو بلند کرد و سوالش رو تکرار کرد:من یا هری؟
صورتش رو ب صورت ماریا نزدیک کرد،ماریا آروم جواب داد:تو دریکو،تو!
دریکو شکه شد و عقب رفت ماریا واقعا اون رو انتخاب کرده بود؟
شک زده لب زد:...
خماری😁✨
شرط:۱۷ لایک/۴۵ کامنت
#مالفوی
#هری_پاتر
#فیک_تنها_جرم
#اسلیترین
د.ر. ماریا،اصلا تا حالا دوستی داشتی؟
ماریا به دریکو نگاه کرد و بعد به افق چشم دوخت و سر تکون داد:اره.
یه دختر فقوالعاده بود.
دریکو ب ماریا نگاه کرد و اروم گفت:پس چرا الان کنارت نیست؟
ماریا بغض کرد و لبخند زد و گفت:سرطان خون گرفت و دوماه پیش فوت کرد.
بدن دریکو لرزید،زبونش بند اومده بود.
صدای قطرات بارون توی گوش هر جفتشون اکو میشد.
لکنت زبونش رو رها نمیکرد:ف فوت کرده؟
متاسفم...
ماریا لبخند زد:اصلا ناراحت نباش اون جاش اون بالا راحته.
بهتر از اینکه اینجا میموند و درد میکشید.
دریکو جوب دستیش رو بیرون کشید و نوشت:درینا.
با تکمیل کردن نوشته،حلاله ی اشکی چشماش رو پوشوند.
ماریا با احتیاط پرسید:درینا خواهرته؟
دریکو با تعجب به سمت ماریا برگشت:تو از کجا میدونی؟
ماریا مکث کوتاهی کرد و گفت:وقتی مجنون گر بهت حمله کرد و بیهوش شدی،قبل از اینکه هوشیاریت رو کامل از دست بدی گفتی"درینا،خواخر کوچولی عزیزم."
دریکو سر تکون داد:اره اون خواهرم بود.
م.ا. منظورت از بود چی؟
دریکو ب آسمون بارونی نگاه کرد و گفت:اون کشته شد.
ب دستاش نگاه کرد و گفت:من مراقبش نبودم.
ماریا آروم دست های دریکو رو گرفت،دستای دریکو یخ زده بود.
دریکو بخاطر گرم شدن دستاش توسط دستای ماریا شکه شد و دستاش رو عیب کشید:هیی بهم دست نزن.
از اینکار بدم میاددد.
ماریا ناراحت شد:او متاسفم دریکو.
دیگ تکرار نمیشه.
دریکو سر تکون دادو گفت:حالا بهتر شد،از لمس شدن متنفرم.
هری از تالار خارج شد و گفت:ماریا.
م.ر. بله هری.
دریکو برگشت و با دیدن هری گفت:پاتح احمق!
دستاش رو بهم فشار میداد با دیدن پاتر نفرت وجودش رو فرا می گرفت.
بعد صحبت کوتاه ماریا و هر،صدای ماریا شنید ک در جواب صحبت هری گفت:ترجیح میدم کنار دریکو باشم.
و بعد کنار دریکو نشست:متاسفم دریکو.
دریکو بلند شد و با عصبانیت گفت:ماریا بهتره بین من و هری یک رو انتخاب کنی؛من یا اون؟
ماریا از این عصبانیت ناگهانی دریکو متعجب شد؛معلومه جواب دریکو بود،اون...ن تنها دریکو رو دوست خودش می دونست،بله عاشق دریکو بود.
اون از موقعی ک وارد هاگواترز شده بود عاشق چشمای رنک دریاش و غرورش.
دریکو ماریا رو بلند کرد و سوالش رو تکرار کرد:من یا هری؟
صورتش رو ب صورت ماریا نزدیک کرد،ماریا آروم جواب داد:تو دریکو،تو!
دریکو شکه شد و عقب رفت ماریا واقعا اون رو انتخاب کرده بود؟
شک زده لب زد:...
خماری😁✨
شرط:۱۷ لایک/۴۵ کامنت
#مالفوی
#هری_پاتر
#فیک_تنها_جرم
#اسلیترین
۸.۵k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.