عمارت سیاه (پارت۷)
ا/ت
دیدم در اتاق باز شد آمد سمتم دستم و پام و باز کرد
براید بغلمم کرد رفت سمت حموم آب وان و باز کرد بعدش نشست تو وان منم رو پاش گذاشت با لبخند بهم نگاه کرد
کپ کردم
سرم و بوسید
تهیونگ: بیبی نباید از من نافرمانی میکردی که تنبیهت کنم از این به بعد عاقل باش تا مثل الان تنبیه نشی
چیزی نگفتم ولی دیگه اون مرد خشن نبود بلندم کرد اول آروم زخمام و شست بعدش سرم و شست حوله آورد تنم کرد خودشم حوله تن کرد باز بغلم کرد آوردم بیرون
من و گذاشت رو تخت رفت سمت کشو لباس آورد تنم کرد خودشم لباسش و پوشید
رفت بیرون بعدش یه پسر دیگه آمد تو اتاق
انگاری دکتر بود
به زخمام پماد زد و اونارو بست بعدش با یه لبخند واسم غذا آورد
ا/ت : نمیخورم ببرش
جین: تا نخوری من نمیرم
ا/ت : آنقدر اینجا باش تا بپوسی
جین: خودتم میدونی اگه نخوری اون باز اعصبانی میشه من میرم ولی غذاتو بخور
بعدش از اتاق رفت بیرون
منم یکم از غذا خوردم و پتو کشیدم رو خودم کم کم چشمام گرم شد و خوابم برد
تهیونگ
میدونستم درد داره پس زنگ زدم به جین تا بیاد زخماش و ببنده
خودمم رفتم سمت اتاق کارم تا چند تا از کارای شرکتم و انجام بدم
دیدم جین آمد گفت داره میره منم گفتم باشه
رفتم سمت اتاق در باز کردم دیدم خیلی کیوت خوابیده رفتم کنارش از پشت بغلش کردم که خودمم خوابم برد
دیدم در اتاق باز شد آمد سمتم دستم و پام و باز کرد
براید بغلمم کرد رفت سمت حموم آب وان و باز کرد بعدش نشست تو وان منم رو پاش گذاشت با لبخند بهم نگاه کرد
کپ کردم
سرم و بوسید
تهیونگ: بیبی نباید از من نافرمانی میکردی که تنبیهت کنم از این به بعد عاقل باش تا مثل الان تنبیه نشی
چیزی نگفتم ولی دیگه اون مرد خشن نبود بلندم کرد اول آروم زخمام و شست بعدش سرم و شست حوله آورد تنم کرد خودشم حوله تن کرد باز بغلم کرد آوردم بیرون
من و گذاشت رو تخت رفت سمت کشو لباس آورد تنم کرد خودشم لباسش و پوشید
رفت بیرون بعدش یه پسر دیگه آمد تو اتاق
انگاری دکتر بود
به زخمام پماد زد و اونارو بست بعدش با یه لبخند واسم غذا آورد
ا/ت : نمیخورم ببرش
جین: تا نخوری من نمیرم
ا/ت : آنقدر اینجا باش تا بپوسی
جین: خودتم میدونی اگه نخوری اون باز اعصبانی میشه من میرم ولی غذاتو بخور
بعدش از اتاق رفت بیرون
منم یکم از غذا خوردم و پتو کشیدم رو خودم کم کم چشمام گرم شد و خوابم برد
تهیونگ
میدونستم درد داره پس زنگ زدم به جین تا بیاد زخماش و ببنده
خودمم رفتم سمت اتاق کارم تا چند تا از کارای شرکتم و انجام بدم
دیدم جین آمد گفت داره میره منم گفتم باشه
رفتم سمت اتاق در باز کردم دیدم خیلی کیوت خوابیده رفتم کنارش از پشت بغلش کردم که خودمم خوابم برد
۵.۵k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.