hidden love عشق پنهان شده
p37
بنگچان. از نظر من وایب همینو میدی
ات. خب تو؟.... وایب گرگگگگ آره گرگگگ
سیوش کردم گرک بزرگ
ات. چطوره؟
بنگچان. عالی خب چیزی میخوای بیارم؟
ات. نه ممنون فقط هر چه زود تر تمرینو شروع کنیم..... عاااا راستی لباست
بنگچان. اوه لباس توعم اینجا مونده بود
ات. اشکال نداره موقع رفتن میبرم امروز لباس راحتی پوشیدم بدو شروع کنیم
دوباره دنس رو تمرین کردیم بلخره تموم شد نگاهی به ساعت انداختم۵ظهر بود دو ساعت بود که تمرین میکردیم
ات. خب برای امروز بسه... من دیگه برم کاری نداری
بنگچان. لباستتتت
ات. اها راس میگی بی زحمت بیارش برام
رفت بالا و لباسمو داخل یه ساک دستی مشکی گذاشته بود
ات. ممنون خب خدافظ
بنگچان. خدافظ مراقب خودت باش طوطی کوچلو
ات. توعم همینطور گرگ بزرگگگگ
درو بستمو تصمیم گرفتم به کوک زنگ بزنم گوشیمو از جیبم در آوردمو شماره کوک رو گرفتم.... چرا جواب نمیده؟... دوباره زنگ زدم که برداشت
کوک. چیه؟(قهر)
ات. عام سلام
کوک. سلام
ات. چیزه میای دنبالم
کوک. تو که لباسشو میپوشی با ماشینشم بیا دیگه
ات. عهههه باشه الان میرم با ماشینش که هیچ با موتورش میام پشتش میشینم کمرشو میگرمو بهش میچسبم بمون تنها ایششش
میخواستم قطع کنم که گفت
کوک. کجایی لوکشن بفرس
لبخند محوی روی لبام نشست دوست داشتم بیشتر اذیتش کنم
ات. نمیخواد با بنگچان جونم میام
کوک. ات فقط یه بار دیگه یه بار دیگه اینطوری صداش کنی من می...
نذاشتم ادامه حرفشو بگه گوشیو قطع کردم
لوکشینو فرستادمو متنظرش بود که بعد از چند دقیقه با صدای بوق ماشین به طرفش برگشتمو سوار ماشین شدم...
ات. سلام
کوک....
ات. میگم سلامممم
کوک.....
ات. بله یه دوس پسر کر نصیبم شده همینطور که شاهدید نمیشنوه
کوک. ات به قدر کافی امروز کلافه و عصبیم کردی بسه دیگه
دیگه چیزی نگفتم دوس نداشتم میونمون بدتر بشه
رسیدیم خونه هیچکس نبود برگشتم سمت کوک که داشت از یخجال شیرموز برمیداشت
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
بنگچان. از نظر من وایب همینو میدی
ات. خب تو؟.... وایب گرگگگگ آره گرگگگ
سیوش کردم گرک بزرگ
ات. چطوره؟
بنگچان. عالی خب چیزی میخوای بیارم؟
ات. نه ممنون فقط هر چه زود تر تمرینو شروع کنیم..... عاااا راستی لباست
بنگچان. اوه لباس توعم اینجا مونده بود
ات. اشکال نداره موقع رفتن میبرم امروز لباس راحتی پوشیدم بدو شروع کنیم
دوباره دنس رو تمرین کردیم بلخره تموم شد نگاهی به ساعت انداختم۵ظهر بود دو ساعت بود که تمرین میکردیم
ات. خب برای امروز بسه... من دیگه برم کاری نداری
بنگچان. لباستتتت
ات. اها راس میگی بی زحمت بیارش برام
رفت بالا و لباسمو داخل یه ساک دستی مشکی گذاشته بود
ات. ممنون خب خدافظ
بنگچان. خدافظ مراقب خودت باش طوطی کوچلو
ات. توعم همینطور گرگ بزرگگگگ
درو بستمو تصمیم گرفتم به کوک زنگ بزنم گوشیمو از جیبم در آوردمو شماره کوک رو گرفتم.... چرا جواب نمیده؟... دوباره زنگ زدم که برداشت
کوک. چیه؟(قهر)
ات. عام سلام
کوک. سلام
ات. چیزه میای دنبالم
کوک. تو که لباسشو میپوشی با ماشینشم بیا دیگه
ات. عهههه باشه الان میرم با ماشینش که هیچ با موتورش میام پشتش میشینم کمرشو میگرمو بهش میچسبم بمون تنها ایششش
میخواستم قطع کنم که گفت
کوک. کجایی لوکشن بفرس
لبخند محوی روی لبام نشست دوست داشتم بیشتر اذیتش کنم
ات. نمیخواد با بنگچان جونم میام
کوک. ات فقط یه بار دیگه یه بار دیگه اینطوری صداش کنی من می...
نذاشتم ادامه حرفشو بگه گوشیو قطع کردم
لوکشینو فرستادمو متنظرش بود که بعد از چند دقیقه با صدای بوق ماشین به طرفش برگشتمو سوار ماشین شدم...
ات. سلام
کوک....
ات. میگم سلامممم
کوک.....
ات. بله یه دوس پسر کر نصیبم شده همینطور که شاهدید نمیشنوه
کوک. ات به قدر کافی امروز کلافه و عصبیم کردی بسه دیگه
دیگه چیزی نگفتم دوس نداشتم میونمون بدتر بشه
رسیدیم خونه هیچکس نبود برگشتم سمت کوک که داشت از یخجال شیرموز برمیداشت
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
۱۲.۰k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.