hidden love عشق پنهان شده
p36
کوک. بیا پایین
از نردبونی که کنار تخت بود پایین رفتم که با ملافه روی زمین روبه رو شدم کوک ملافه رو روی زمین انداخته بودو دوتا هم پالشت گذاشته بود کنار هم
کوک. سخته بودن تو بخوابم... بدو برو ملافتو بیار که رومون بندازیم
سریع ملافه روبرداشتم امدم پیش کوک
کوک. چطوره؟
ات. فوق العادس(ذوق)
کوک.(خنده خرگوشی)
ات. نکن(جدی)
کوک. چیشد؟(تعجب)
ات. هروقت اینطوری میخندی قلبم میلرزه نکن دیگه عه چی میخوای از جونم ایش تا نکشیم ول ک...
ادامه حرفم با کوبیده شدن لبای کوک رو لبام قطع شد بعد چند ثانیه جدا شد
ات.(خنده)
کوک. بخوابیم دیگه دیر وقته
ات. هوم
کوک منو تو بغل گرمش کشیدو سرمو روی سینش گذاشتم... بهترین موسیقی ای که تو عمرم شنیدم... تپش قلبش که انقدر تند میزد.. چشمام با همون موسیقی زیبا به خواب رفت...
.
.
.
ات. کوککک لطفاااا(مظلوم)
کوک. نه میگم نه
ات. خواهشششش من باید برم قول دادم(مظلوم)
کوک. ایندفعه میخوای بری لخت برگردی؟(عصبی)
ات. کوک این چه حرفیه(عصبی)
کوک. دروغ میگم ات؟ دیشب که با لباس اون امدی امروزم لابد لخت برمیگردی(عصبی)
ات. کوک دیگه داری زیاده روی میکنی(عصبی)
کوک. من؟ من زیاده روی میکنم؟ باشه برو برو هروقتم دلت خواست برگرد به من هیچ ربطی ندارع(عصب، کمی داد)
دوباره دعوامون شد هوففف بازم سر رفتن به خونه بنگچان بابا اون بیچاره همچین آدمی نیست چرا این پسره کله شق نمیفهمه
ات. خیله خب...(عصبی)
کیفمو برداشتمو از خونه زدم بیرون هوفففف دعوای ما تمومی نداره یعنی اینطوری پیش میره؟ تا آخر عمر؟ شاید تا آخری وجود نداره
همینطور که فک میکردم دیدم جلو در خونه بنگچانم
رفتم جلو زنگ درو زدم...
که درو باز کرد
بنگچان. اتتتت خوش امدییی(ذوق)
ات. سلاممم ممنون(لبخند)
وارد خونه شدمو مثل دیروز تر وتمیز بود برعکس اتاق منو کوک که انسانم توش گم میشد
بنگچان. دیشب که اتفاقی نیوفتاد؟ شمارتو نداشتم بهت زنگ بزنم
با کلمه دیشب یاد دعوامون افتادم هوفففف
ات. دیشب؟ نه چیزی نشد شمارمم الان میگم بزن********خب تمومه
بنگچان. الان زنگ میزنم شمارم بیوفته...... افتاد؟
ات. اره خب بزار سیوت کنمممم چی بنویسم ببینم تو چی نوشتی؟
نگاهی به گوشیش انداختم.... طوطی کوچلو؟
ات. طوطی کوچلو؟
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
حمایتا کم شده اگه مشکلی تو فیک هست لطفا بهم بگید🤍چون قبلا وقتی میزاشتم حداقل70یا80تا لایک میخورد
کوک. بیا پایین
از نردبونی که کنار تخت بود پایین رفتم که با ملافه روی زمین روبه رو شدم کوک ملافه رو روی زمین انداخته بودو دوتا هم پالشت گذاشته بود کنار هم
کوک. سخته بودن تو بخوابم... بدو برو ملافتو بیار که رومون بندازیم
سریع ملافه روبرداشتم امدم پیش کوک
کوک. چطوره؟
ات. فوق العادس(ذوق)
کوک.(خنده خرگوشی)
ات. نکن(جدی)
کوک. چیشد؟(تعجب)
ات. هروقت اینطوری میخندی قلبم میلرزه نکن دیگه عه چی میخوای از جونم ایش تا نکشیم ول ک...
ادامه حرفم با کوبیده شدن لبای کوک رو لبام قطع شد بعد چند ثانیه جدا شد
ات.(خنده)
کوک. بخوابیم دیگه دیر وقته
ات. هوم
کوک منو تو بغل گرمش کشیدو سرمو روی سینش گذاشتم... بهترین موسیقی ای که تو عمرم شنیدم... تپش قلبش که انقدر تند میزد.. چشمام با همون موسیقی زیبا به خواب رفت...
.
.
.
ات. کوککک لطفاااا(مظلوم)
کوک. نه میگم نه
ات. خواهشششش من باید برم قول دادم(مظلوم)
کوک. ایندفعه میخوای بری لخت برگردی؟(عصبی)
ات. کوک این چه حرفیه(عصبی)
کوک. دروغ میگم ات؟ دیشب که با لباس اون امدی امروزم لابد لخت برمیگردی(عصبی)
ات. کوک دیگه داری زیاده روی میکنی(عصبی)
کوک. من؟ من زیاده روی میکنم؟ باشه برو برو هروقتم دلت خواست برگرد به من هیچ ربطی ندارع(عصب، کمی داد)
دوباره دعوامون شد هوففف بازم سر رفتن به خونه بنگچان بابا اون بیچاره همچین آدمی نیست چرا این پسره کله شق نمیفهمه
ات. خیله خب...(عصبی)
کیفمو برداشتمو از خونه زدم بیرون هوفففف دعوای ما تمومی نداره یعنی اینطوری پیش میره؟ تا آخر عمر؟ شاید تا آخری وجود نداره
همینطور که فک میکردم دیدم جلو در خونه بنگچانم
رفتم جلو زنگ درو زدم...
که درو باز کرد
بنگچان. اتتتت خوش امدییی(ذوق)
ات. سلاممم ممنون(لبخند)
وارد خونه شدمو مثل دیروز تر وتمیز بود برعکس اتاق منو کوک که انسانم توش گم میشد
بنگچان. دیشب که اتفاقی نیوفتاد؟ شمارتو نداشتم بهت زنگ بزنم
با کلمه دیشب یاد دعوامون افتادم هوفففف
ات. دیشب؟ نه چیزی نشد شمارمم الان میگم بزن********خب تمومه
بنگچان. الان زنگ میزنم شمارم بیوفته...... افتاد؟
ات. اره خب بزار سیوت کنمممم چی بنویسم ببینم تو چی نوشتی؟
نگاهی به گوشیش انداختم.... طوطی کوچلو؟
ات. طوطی کوچلو؟
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
حمایتا کم شده اگه مشکلی تو فیک هست لطفا بهم بگید🤍چون قبلا وقتی میزاشتم حداقل70یا80تا لایک میخورد
۱۵.۴k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.