ادامه پارت اول (پارت بعد ۳ لایک ) خواهشا حمایت کنید
.....................فلش بک.......................
جیمین:آبجی میگم ببین دعوا مامان و بابا تموم شد آخه صدایی نمیاد
رزی با چشمانی گریون به داداشش نگاه میکنه
جیمین :نونا چی شده چرا گریه میکنی چی شده
رزی ترسیده و متعجب دستشو باز میکنه تا داداشش رو بغل کنه
رزی:هیچی هیچی فقط تو بغل بمون و چشماتو ببند
جیمین :چرا مامان و بابا باهم دعوا میکنند
رزی با اینکه از همه چی خبر داشت نمیدونست چی بگه :اونا دعوا نمیکنن باهم حرف........
صدای گلوله و جیغ مامانش حرفشو قطع کرد
دستای رزی میلرزید و بغض ش رو کنترل کرده بود تا داداشش گریه نکنه
بابا و مامان شون توی باندی بودن که برای پلیس کار میکرد اونا استعفا دادن چون نمی
خواستن جون بچه هاشون در خطر نباشه
ولی خب اونا باید از بین میرفتن چون چیزای زیادی دیدن
و رزی فقط از این خبر داشت
............................... پایان فلش بک ...................
جیمین:آبجی میگم ببین دعوا مامان و بابا تموم شد آخه صدایی نمیاد
رزی با چشمانی گریون به داداشش نگاه میکنه
جیمین :نونا چی شده چرا گریه میکنی چی شده
رزی ترسیده و متعجب دستشو باز میکنه تا داداشش رو بغل کنه
رزی:هیچی هیچی فقط تو بغل بمون و چشماتو ببند
جیمین :چرا مامان و بابا باهم دعوا میکنند
رزی با اینکه از همه چی خبر داشت نمیدونست چی بگه :اونا دعوا نمیکنن باهم حرف........
صدای گلوله و جیغ مامانش حرفشو قطع کرد
دستای رزی میلرزید و بغض ش رو کنترل کرده بود تا داداشش گریه نکنه
بابا و مامان شون توی باندی بودن که برای پلیس کار میکرد اونا استعفا دادن چون نمی
خواستن جون بچه هاشون در خطر نباشه
ولی خب اونا باید از بین میرفتن چون چیزای زیادی دیدن
و رزی فقط از این خبر داشت
............................... پایان فلش بک ...................
۱.۴k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.