قمار باز دوست داشتنی
قمار باز دوست داشتنی
پارت3
هانول:سرم رو گذاشتم رو بالشت که صدای در اتاقم اومد با تعجب بلند شدم و درو باز کردم و با جیغی به سمت عقب رفتم،یه مرد قد بلند هیکلی با سر و صورت خونی جلو در اتاقم ایستاده بود.خودم رو جمع و جور کردم و گفتم:تو کی هستی؟با چه اجازه ای وارد خونه مون شدی؟.هنوز جواب نداده بود که یادم اومد مادرم هم تو خونه است دویدم سمت اتاق مادرم تا ببینم سالمه یا نه که دیدم چند نفر دور مادرم رو گرفتن و مادرم هم داره اشک میریزه ترسیده بودم بعد یهو دستای بزرگی رو روی شونه هام احساس کردم به پشت سرم نگاه کردم که دیدم پدرمه خوشحال شدم و ازش پرسیدم:بابا اینا کین چرا وارد خونه ما شدن؟
اودور:اینا آدم های همون مردی هستن که قراره تورو بهشون بفروشم الان اومدن دنبال تو حالا هم برو لباس هاتو عوض کن که تو رو با خودشون ببرن.
هانول:رفتم تو اتاقم و لباس هامو عوض کردم چون خیالم راحت بود که اون خانواده،خانواده آدل هستن و کاری به من ندارن برگشتم پیش اون مرد ها تا منو با خودشون ببرن که یادم افتاد اون مرده سر و صورتش خونی بود و چند تا دیگه شون هم دور مادرم رو گرفته بودن. روبه پدرم گفتم:چرا سر و صورت اون مرده خونیه؟چرا اینا دور بر مادر و گرف (داشتم ادامه میدادم که........
دارک شد نه؟ خب لایکا کمه پس تا خرداد پارت نمیزارم
پارت3
هانول:سرم رو گذاشتم رو بالشت که صدای در اتاقم اومد با تعجب بلند شدم و درو باز کردم و با جیغی به سمت عقب رفتم،یه مرد قد بلند هیکلی با سر و صورت خونی جلو در اتاقم ایستاده بود.خودم رو جمع و جور کردم و گفتم:تو کی هستی؟با چه اجازه ای وارد خونه مون شدی؟.هنوز جواب نداده بود که یادم اومد مادرم هم تو خونه است دویدم سمت اتاق مادرم تا ببینم سالمه یا نه که دیدم چند نفر دور مادرم رو گرفتن و مادرم هم داره اشک میریزه ترسیده بودم بعد یهو دستای بزرگی رو روی شونه هام احساس کردم به پشت سرم نگاه کردم که دیدم پدرمه خوشحال شدم و ازش پرسیدم:بابا اینا کین چرا وارد خونه ما شدن؟
اودور:اینا آدم های همون مردی هستن که قراره تورو بهشون بفروشم الان اومدن دنبال تو حالا هم برو لباس هاتو عوض کن که تو رو با خودشون ببرن.
هانول:رفتم تو اتاقم و لباس هامو عوض کردم چون خیالم راحت بود که اون خانواده،خانواده آدل هستن و کاری به من ندارن برگشتم پیش اون مرد ها تا منو با خودشون ببرن که یادم افتاد اون مرده سر و صورتش خونی بود و چند تا دیگه شون هم دور مادرم رو گرفته بودن. روبه پدرم گفتم:چرا سر و صورت اون مرده خونیه؟چرا اینا دور بر مادر و گرف (داشتم ادامه میدادم که........
دارک شد نه؟ خب لایکا کمه پس تا خرداد پارت نمیزارم
۱.۲k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.