قمار باز دوست داشتنی
قمار باز دوست داشتنی
پارت2
هانول:از اونجایی که کسی رو نداشتم جز آدل رفتم پیش اون وقتی در رو باز کرد پریدم تو بغلش و کل ماجرا رو براش تعریف کردم
آدل:گفتی اسم اون مَرده که قراره تو رو بخره چیه؟
هانول:اینطور که من شنیدم فکر کنم مامانم میگفت(هارات)
آدل:خب باید اینو بدونی که اسم پدر من هم هارات هستش و ممکنه اون مرد پدر من باشه
هانول:خب این یه احتماله و اگه پدرت نباشه چی؟
آدل:اره حق با توعه.پس نظرت چیه به مادرم بگم که اگه اطلاعاتی داره به من بده
هانول:باشه خب برو پیش مادرت.
*پس از رفتن پیش مادر آدل*
آدل:مادر اینطور که من شنیدم پدر مبخواد یه دختر رو بخره درسته؟
حاما:اره پسرم تو از کجا میدونی؟
آدل:حالا اینش مهم نیست.عکسی اسمی نشونی ای داری؟ اگه داری میشه بهم بدی؟
حاما:البته پسرم اسمش هانوله و عکسش هم دارم*نشون دادن عکس*
آدل:اها خیلی ممنون مادر من میرم فعلا
حاما:فعلا
*بر گشتن پیش هانول*
هانول:خب چیشد اون دختر من بودم؟
آدل:اره تو بودی حتی عکستم نشونم داد
هانول:خب حالا که اون دختر منم و اون پسر تویی و خیالم راحته بهتره من برگردم خونه و ماجرا رو به مادرم بگم و پدرم هم تو دردسر نیوفته
آدل:باشه خب خداحافظ
هانول:خداحافظ
*پس از چند مین و رسیدن به خانه*
هانول:مادر میشه بیای میخوام یه چیز مهم بهت بگم
شایلا: چیشده؟چرا برگشتی؟مگه نگفتم فرار کنی؟
هانول:مادر نگران اون پدر و پسر نباش چون من اونا رو میشناسم و اصلا ادمای بدی نیستن تازه من از پسره خوشم میاد(با خجالت)
شایلا:جدی؟این که عالیه من نگران بودم اگه پدرت بفهمه فرار کردی چه بلایی سرمون میاره اما خب حالا نگرانیم رفع شد.پس که تو از پسره خوشت میاد اره؟
هانول:اره خب پسر خوبی هم هست
شایلا: باشه خب دوسش داری اوکیه
هانول:خب من میرم بخوابم دیگه شب بخیر
شایلا:باشه شب بخیر
*تو اتاق هانول*
هانول:نفس عمیقی کشیدم و از اینکه اون پسر آدلِ خوشحال بودم رفتم سرویس بهداشتی و بعد چند مین اومدم بیرون لباس راحتی پوشیدم و سرم گذاشتم رو بالشت که........
خب خب خب پارت بعد رو نمیزارم چون لایکا کمه و کلا ممکنه دیگه پارت نزارم چون تا ۲۰ فروردین فرصت دارین لایک هر پارت رو به ۱۰ برسونید پارت بعد رو میزارم اگه نه که باید تا خرداد صبر کنید😁
پارت2
هانول:از اونجایی که کسی رو نداشتم جز آدل رفتم پیش اون وقتی در رو باز کرد پریدم تو بغلش و کل ماجرا رو براش تعریف کردم
آدل:گفتی اسم اون مَرده که قراره تو رو بخره چیه؟
هانول:اینطور که من شنیدم فکر کنم مامانم میگفت(هارات)
آدل:خب باید اینو بدونی که اسم پدر من هم هارات هستش و ممکنه اون مرد پدر من باشه
هانول:خب این یه احتماله و اگه پدرت نباشه چی؟
آدل:اره حق با توعه.پس نظرت چیه به مادرم بگم که اگه اطلاعاتی داره به من بده
هانول:باشه خب برو پیش مادرت.
*پس از رفتن پیش مادر آدل*
آدل:مادر اینطور که من شنیدم پدر مبخواد یه دختر رو بخره درسته؟
حاما:اره پسرم تو از کجا میدونی؟
آدل:حالا اینش مهم نیست.عکسی اسمی نشونی ای داری؟ اگه داری میشه بهم بدی؟
حاما:البته پسرم اسمش هانوله و عکسش هم دارم*نشون دادن عکس*
آدل:اها خیلی ممنون مادر من میرم فعلا
حاما:فعلا
*بر گشتن پیش هانول*
هانول:خب چیشد اون دختر من بودم؟
آدل:اره تو بودی حتی عکستم نشونم داد
هانول:خب حالا که اون دختر منم و اون پسر تویی و خیالم راحته بهتره من برگردم خونه و ماجرا رو به مادرم بگم و پدرم هم تو دردسر نیوفته
آدل:باشه خب خداحافظ
هانول:خداحافظ
*پس از چند مین و رسیدن به خانه*
هانول:مادر میشه بیای میخوام یه چیز مهم بهت بگم
شایلا: چیشده؟چرا برگشتی؟مگه نگفتم فرار کنی؟
هانول:مادر نگران اون پدر و پسر نباش چون من اونا رو میشناسم و اصلا ادمای بدی نیستن تازه من از پسره خوشم میاد(با خجالت)
شایلا:جدی؟این که عالیه من نگران بودم اگه پدرت بفهمه فرار کردی چه بلایی سرمون میاره اما خب حالا نگرانیم رفع شد.پس که تو از پسره خوشت میاد اره؟
هانول:اره خب پسر خوبی هم هست
شایلا: باشه خب دوسش داری اوکیه
هانول:خب من میرم بخوابم دیگه شب بخیر
شایلا:باشه شب بخیر
*تو اتاق هانول*
هانول:نفس عمیقی کشیدم و از اینکه اون پسر آدلِ خوشحال بودم رفتم سرویس بهداشتی و بعد چند مین اومدم بیرون لباس راحتی پوشیدم و سرم گذاشتم رو بالشت که........
خب خب خب پارت بعد رو نمیزارم چون لایکا کمه و کلا ممکنه دیگه پارت نزارم چون تا ۲۰ فروردین فرصت دارین لایک هر پارت رو به ۱۰ برسونید پارت بعد رو میزارم اگه نه که باید تا خرداد صبر کنید😁
۱.۰k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.