hidden love عشق پنهان شده
p51
ات. هوفففف خدا چیکار کنم(کلافه)
بنگچان.ات عزیزم چرا انقدر خودتو ناراحت میکنی؟بیا بریم شاید زن داداش پیدا کردی اونجا
ات. منظورت چیه!؟
بنگچان. منم زن میخوام (مظلوم)
ات. ای خدا بگم چیکارت کنه تو هر لحظه ای منو میخندونی(خنده)
ات. بدبخت زن آیندت
بنگچان. گاوووو ازخداشم باشه
ات. بنگچاننن من چیکار کنم الانننن هوفففف
بنگچان. بیا یه کاری کن
ات. هوم؟
بنگچان. تو اونو میبینی چه دلت بخواد چه دلت نخواد پس جوری رفتار کن که انگار فراموشش کردی طوری که حتی اسمشم یادت رفته
ات. اما... خیله خب
بنگچان. بدو حاظررر شوووو
ات بزار زنگ بزنم به آقای لی(مدیر برنامش)
لی. بله ات جان؟
ات. سلام آقای لی... همنطور که میدونید باید برای جشن عروسی کیم سوکجین برم لباس خاصی مد نظرتونه؟یا خودم یه چی بپوشم؟
لی. از اونجایی که کلی ایدل هستو اینا نه من خودم برات الان تمام چیزایی که لازمته رو میفرستم تا پنج دقیقه دیگه دم دره
ات. ممنون فعلا
گوشیو قطع کردمو رو به بنگچان گفتم
ات. این لی هرگز نمیزاره خودم یه لباس انتخاب کنم
بنگچان. ات؟
ات. جان؟
بنگچان.من باید با اعضای گروهم برم تو... تو که مشکلی نداری؟
ات. یااا معلومه که نه بدو برو خونه حاظر شوووو
بنگچان. اما آخه تنها....
ات گمشو بیرون تا با جارو ننداختمتتت
بنگچان. خدافظظظظ(بوس هوایی)
ات. اه اه چندشششش
بنگچان.(خنده)
درو بستو رفتم روی کاناپه نشستم که با دیدن پیام از طرف خرسی لبخندی روی لبام نشست اون میا بود کسی که بعداز بنگچان مدیون اونم هستم اون تو یه کافه کار میکرد که من هرروز میرفتم اونجا باهم دوست شدیمو اون یه آرمیه و بایسشم جیمینه..
پیام میا. اتتتتت عروسی جینههههه
بهش زنگ زدم که به دو بوق نرسیده جواب داد
میا. جیغغغغغ ات عروسیییی جینههههه(داد، ذوق)
ات. اصکل الان میفهمی دو روز پیش خبرش پخش شد
میا. خب من کلی کار ریخته سرم اصلا گوشیو چک نمیکردم که الان بعد چند روز خبررو دیدمممممم اتتتت توهم میرییییی(داد)
ات. میا بخدا کر نیستم آروم.... آره میرم
میا. کوک؟
ات. مهم نیس
میا. بگذریم اتتتت جونمممم؟؟؟
ات. چی میخوای؟
میا. نچ نچ باید به چی بخوام حتما؟!
ات. معلومه....
میا. میشه... میشهه واییییی(ذوق)
ات. د بنال ببینم چی میگی
میا. از جیمین عکس بندازی؟ میخوام خواهش میکنممم
ات. باشه خودتو نکش
میا. موچ بهتتتت من برم الان این هندونه بهم گیر میده(ریسش)
ات. باشه خدافظ
میا. خدافظظظ
تا گوشیو قطع کردم زنگ خونه به صدا امد
رفتم درو باز کردم که با اقای لی مواجه شدم
لی. سلام ات خوبی
ات. سلام ممنون بیا تو
لی. نه باید سریع برم بیا اینم لباسات سریع بپوش یه بادیگارد برات استخدام کردم میاد دنبالت اوفففف جداب جنتلمن
ات. عه زشته
ادامه دارد..
حمایت کنید🥹❤
ات. هوفففف خدا چیکار کنم(کلافه)
بنگچان.ات عزیزم چرا انقدر خودتو ناراحت میکنی؟بیا بریم شاید زن داداش پیدا کردی اونجا
ات. منظورت چیه!؟
بنگچان. منم زن میخوام (مظلوم)
ات. ای خدا بگم چیکارت کنه تو هر لحظه ای منو میخندونی(خنده)
ات. بدبخت زن آیندت
بنگچان. گاوووو ازخداشم باشه
ات. بنگچاننن من چیکار کنم الانننن هوفففف
بنگچان. بیا یه کاری کن
ات. هوم؟
بنگچان. تو اونو میبینی چه دلت بخواد چه دلت نخواد پس جوری رفتار کن که انگار فراموشش کردی طوری که حتی اسمشم یادت رفته
ات. اما... خیله خب
بنگچان. بدو حاظررر شوووو
ات بزار زنگ بزنم به آقای لی(مدیر برنامش)
لی. بله ات جان؟
ات. سلام آقای لی... همنطور که میدونید باید برای جشن عروسی کیم سوکجین برم لباس خاصی مد نظرتونه؟یا خودم یه چی بپوشم؟
لی. از اونجایی که کلی ایدل هستو اینا نه من خودم برات الان تمام چیزایی که لازمته رو میفرستم تا پنج دقیقه دیگه دم دره
ات. ممنون فعلا
گوشیو قطع کردمو رو به بنگچان گفتم
ات. این لی هرگز نمیزاره خودم یه لباس انتخاب کنم
بنگچان. ات؟
ات. جان؟
بنگچان.من باید با اعضای گروهم برم تو... تو که مشکلی نداری؟
ات. یااا معلومه که نه بدو برو خونه حاظر شوووو
بنگچان. اما آخه تنها....
ات گمشو بیرون تا با جارو ننداختمتتت
بنگچان. خدافظظظظ(بوس هوایی)
ات. اه اه چندشششش
بنگچان.(خنده)
درو بستو رفتم روی کاناپه نشستم که با دیدن پیام از طرف خرسی لبخندی روی لبام نشست اون میا بود کسی که بعداز بنگچان مدیون اونم هستم اون تو یه کافه کار میکرد که من هرروز میرفتم اونجا باهم دوست شدیمو اون یه آرمیه و بایسشم جیمینه..
پیام میا. اتتتتت عروسی جینههههه
بهش زنگ زدم که به دو بوق نرسیده جواب داد
میا. جیغغغغغ ات عروسیییی جینههههه(داد، ذوق)
ات. اصکل الان میفهمی دو روز پیش خبرش پخش شد
میا. خب من کلی کار ریخته سرم اصلا گوشیو چک نمیکردم که الان بعد چند روز خبررو دیدمممممم اتتتت توهم میرییییی(داد)
ات. میا بخدا کر نیستم آروم.... آره میرم
میا. کوک؟
ات. مهم نیس
میا. بگذریم اتتتت جونمممم؟؟؟
ات. چی میخوای؟
میا. نچ نچ باید به چی بخوام حتما؟!
ات. معلومه....
میا. میشه... میشهه واییییی(ذوق)
ات. د بنال ببینم چی میگی
میا. از جیمین عکس بندازی؟ میخوام خواهش میکنممم
ات. باشه خودتو نکش
میا. موچ بهتتتت من برم الان این هندونه بهم گیر میده(ریسش)
ات. باشه خدافظ
میا. خدافظظظ
تا گوشیو قطع کردم زنگ خونه به صدا امد
رفتم درو باز کردم که با اقای لی مواجه شدم
لی. سلام ات خوبی
ات. سلام ممنون بیا تو
لی. نه باید سریع برم بیا اینم لباسات سریع بپوش یه بادیگارد برات استخدام کردم میاد دنبالت اوفففف جداب جنتلمن
ات. عه زشته
ادامه دارد..
حمایت کنید🥹❤
۱۴.۲k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.