وقتی میری داخل کما و چند بار قلبت وایمیسته...p1
#سناریو #استری_کیدز #سونگمین #بی_تی_اس #جونگین #فلیکس #هیونجین
=قدرتشو زیاد کن
! ۱۵۰ دکتر
= بیشتر
! ۲۰۰
=جواب نمیده بیشتر
! دکتر داریم بیمار رو از دست میدیم فایده ای نداره
=فقط بیشترش کنننن*با صدای بلند*
! ۳۰۰ ... ۳۵۰
با دیدن اینکه دوباره ضربان قلبت برگشت لبخندی روی لبای دکتر نشست و به پسرایی که برای بار سوم توی اون روز برای زنده موندت اشک میریختن نگاهی انداخت.
•اسکیز ویو راوی•
جونگین:اون...اون برگشت؛هیونگ اون برگشتتتت*با اشک و ذوق*
چانگبین درحالی که داشت آرومش میکرد و خودش هم اشک میریخت گفت: آره پسر آره... اون موفق شد
هان و سونگمین در حالی که روی صندلی نشسته بودن و توی بغل هم اشک میریختن زمزمه هایی میکردن
هان:ات اگه...اگه میرفتی....چیکار میکردیم ها؟*با گریه و صدای لرزون* سونگمین :هیششش پسر آروم باش(خطاب به هان و در حال ناز کردن سرش)،اون هنوز پیشمونه.
فلیکس و لینو هیچ حرفی نمیزدن،آروم اشک میریختن و رسما افسرده شده بودن...
بنگچان از پله ها بالا اومد و بطری های آبی که خریده بود رو به پسراش داد. وقتی به سمت لینو رفت خواست برگرده که دستش رو گرفت
لینو:چان من...متاسفم*با بغض*
چان:هی پسر تقصیر تو نیست
فلیکس:تقصیر منه هیونگ،نباید مجبورش میکردم اون کارو بکنه*آروم اشکاش میریزن*
چان روبروی دوتا پسرا که روی صندلی نشسته بودن زانو زد و با لبخند دلگرم کننده ای بهشون نگاه کرد
چان:تقصیر هیچکدومتون نیست.
دستاشونو گرفت و ادامه داد:دختر ما خیلی قوی تر چیزیه که فکرشو میکنین پسرا،اون از پسش برمیاد. بلند شد و خطاب به همه گفت: بیاین بریم پایین یکم هوا بخوریم
همه آروم سری تکون دادن و راه افتادن.
چان:جینی تو نمیای؟
هیونجین: نه میخوام یکم تنها باشم
بعد از اینکه مطمئن شد همه رفتن نزدیک شیشه شد و بهت خیره موند
هیونجین:منو ببخش ات، اگه من لجبازی نمبکردم و سوار اون ماشین لعنتی میشدم،الان من جات داشتم درد میکشیدم*به صدا
ای لرزون*اشکاش برای بار هزارم سرازیر شدن.
هیونجین:متاسفم ات،واقعا متاسفم
پرستار کم کم نزدیک اتاق شد،خواست وارد بشه که پسر جلوش رو گرفت و با نگرانی نگاهی کرد.
هیونجین:اتفاقی افتاده؟
پرستار لبخندی زد و با آرامش جواب پسر رو داد.
÷ نه فقط میخوایم هوشیاریشون رو چک کنیم که وارد بخش بشن.
چشمای پسر از خوشحالی برق زد تعظیم کرد و زیر لب تشکر کرد.
•گذشت زمان•
دکتر از اتاق بیرون اومد،همه پسرا از جاشون بلند شدن و به دکتر نگاه کردن.
=قدرتشو زیاد کن
! ۱۵۰ دکتر
= بیشتر
! ۲۰۰
=جواب نمیده بیشتر
! دکتر داریم بیمار رو از دست میدیم فایده ای نداره
=فقط بیشترش کنننن*با صدای بلند*
! ۳۰۰ ... ۳۵۰
با دیدن اینکه دوباره ضربان قلبت برگشت لبخندی روی لبای دکتر نشست و به پسرایی که برای بار سوم توی اون روز برای زنده موندت اشک میریختن نگاهی انداخت.
•اسکیز ویو راوی•
جونگین:اون...اون برگشت؛هیونگ اون برگشتتتت*با اشک و ذوق*
چانگبین درحالی که داشت آرومش میکرد و خودش هم اشک میریخت گفت: آره پسر آره... اون موفق شد
هان و سونگمین در حالی که روی صندلی نشسته بودن و توی بغل هم اشک میریختن زمزمه هایی میکردن
هان:ات اگه...اگه میرفتی....چیکار میکردیم ها؟*با گریه و صدای لرزون* سونگمین :هیششش پسر آروم باش(خطاب به هان و در حال ناز کردن سرش)،اون هنوز پیشمونه.
فلیکس و لینو هیچ حرفی نمیزدن،آروم اشک میریختن و رسما افسرده شده بودن...
بنگچان از پله ها بالا اومد و بطری های آبی که خریده بود رو به پسراش داد. وقتی به سمت لینو رفت خواست برگرده که دستش رو گرفت
لینو:چان من...متاسفم*با بغض*
چان:هی پسر تقصیر تو نیست
فلیکس:تقصیر منه هیونگ،نباید مجبورش میکردم اون کارو بکنه*آروم اشکاش میریزن*
چان روبروی دوتا پسرا که روی صندلی نشسته بودن زانو زد و با لبخند دلگرم کننده ای بهشون نگاه کرد
چان:تقصیر هیچکدومتون نیست.
دستاشونو گرفت و ادامه داد:دختر ما خیلی قوی تر چیزیه که فکرشو میکنین پسرا،اون از پسش برمیاد. بلند شد و خطاب به همه گفت: بیاین بریم پایین یکم هوا بخوریم
همه آروم سری تکون دادن و راه افتادن.
چان:جینی تو نمیای؟
هیونجین: نه میخوام یکم تنها باشم
بعد از اینکه مطمئن شد همه رفتن نزدیک شیشه شد و بهت خیره موند
هیونجین:منو ببخش ات، اگه من لجبازی نمبکردم و سوار اون ماشین لعنتی میشدم،الان من جات داشتم درد میکشیدم*به صدا
ای لرزون*اشکاش برای بار هزارم سرازیر شدن.
هیونجین:متاسفم ات،واقعا متاسفم
پرستار کم کم نزدیک اتاق شد،خواست وارد بشه که پسر جلوش رو گرفت و با نگرانی نگاهی کرد.
هیونجین:اتفاقی افتاده؟
پرستار لبخندی زد و با آرامش جواب پسر رو داد.
÷ نه فقط میخوایم هوشیاریشون رو چک کنیم که وارد بخش بشن.
چشمای پسر از خوشحالی برق زد تعظیم کرد و زیر لب تشکر کرد.
•گذشت زمان•
دکتر از اتاق بیرون اومد،همه پسرا از جاشون بلند شدن و به دکتر نگاه کردن.
۱۲.۶k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.