p4
ولی دست سوم رو پدر ا/ت برد( هاها نکنه انتظار داشتی کوک ببره😅)
_اوه افرین پس بلدی بازی کنی، ولی بازی دیگه تموم شده نه؟
پ/ت:چی؟
_قانون بازی این بود که 3 دست باشه و الان من 2_1 از تو بردم درسته؟
پ/ت:یعنی الان باید دخترم رو بهتون بدم؟
_خودت چی فکر میکنی؟
(ویو ا/ت)
تا اینو گفت اشک تو چشمام جمع شد داشتم بهشون نوشیدنی میاوردم، همش استرس داشتم که بابام بگه که من دخترشم.
پ/ت:لینا!( رو به ا/ت)
+(نقشه ی باباش رو فهمید)بله قربان؟
پ/ت: برو ا/ت رو صدا بزن.
+چشم.
از قمار خونه زدم بیرون وای دم بابام گرم خوبه نگف که من دخترشم وگرنه همون موقع یارو منو خفت میکرد. گوشیم زنگ خورد بابام بود.
+بله؟
پ/ت:زود باش وسایلتو جمع کن الان میان خونه دنبالت.
+چی؟ مگه تو اینجوری نگفتی که من بتونم فرار کنم؟
پ/ت:نه کی گفته حالا هم زود باش
+باشه.
با کلی غم و اندوه رفتم خونه وسایلمو جمع کردم که یه فکری به سرم زد.
از پنجره به بیرون نگاه کردم، اول کوله پشتیمو پرت کردم بعد خودمو، و خیلی سریع از خونه دور شدم
کم کم شب شد دیگه نمیدونستم کجام، گوشیمم رو حالت پرواز بود تا اینکه یهو...
_اوه افرین پس بلدی بازی کنی، ولی بازی دیگه تموم شده نه؟
پ/ت:چی؟
_قانون بازی این بود که 3 دست باشه و الان من 2_1 از تو بردم درسته؟
پ/ت:یعنی الان باید دخترم رو بهتون بدم؟
_خودت چی فکر میکنی؟
(ویو ا/ت)
تا اینو گفت اشک تو چشمام جمع شد داشتم بهشون نوشیدنی میاوردم، همش استرس داشتم که بابام بگه که من دخترشم.
پ/ت:لینا!( رو به ا/ت)
+(نقشه ی باباش رو فهمید)بله قربان؟
پ/ت: برو ا/ت رو صدا بزن.
+چشم.
از قمار خونه زدم بیرون وای دم بابام گرم خوبه نگف که من دخترشم وگرنه همون موقع یارو منو خفت میکرد. گوشیم زنگ خورد بابام بود.
+بله؟
پ/ت:زود باش وسایلتو جمع کن الان میان خونه دنبالت.
+چی؟ مگه تو اینجوری نگفتی که من بتونم فرار کنم؟
پ/ت:نه کی گفته حالا هم زود باش
+باشه.
با کلی غم و اندوه رفتم خونه وسایلمو جمع کردم که یه فکری به سرم زد.
از پنجره به بیرون نگاه کردم، اول کوله پشتیمو پرت کردم بعد خودمو، و خیلی سریع از خونه دور شدم
کم کم شب شد دیگه نمیدونستم کجام، گوشیمم رو حالت پرواز بود تا اینکه یهو...
۲.۱k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.