عشق در مدرسه
#عشق_در_مدرسه
Part4
#ویو.سوهو
ا.ت داشت با داد بهم میگفت ک دوسم نداره و ازم متنفره ولی ا.ت قبلا خیلی خیلی دوسم داشت برا همین باورم نمیشد ک ازم متنفر باشه برا همین لبامو گذاشتم رو لباش و وحشیانه مک میزنم
#ویو.ا.ت
داشتم حرف میزدم ک لباشو محکم گذاشت رو لبامو وحشیانه مک میزدم ک محکم زدم رو شونم ک ازم جدا شد ک یهو یکی از اون پسرا اومد ی مشت زد بهش
#ویو.تهیونگ
اون پسر دخترو بوسید خیلی عصبی بودم ک رفتم ی مشت زدم بهش ک دوست اون پسره سعی میکرد جدامون کنه ک جین و کوک جلوشو گرفتن دختره ک اسمش ا.ت بود داد میزد ک ولش کنم بعد ک صورتش رو پر خون کردم ازش جدا شدم ک دختره رف سمت پسره و گفت
ا.ت: سوهو خوبی؟
سوهو: دی..دیدی هنوزم عاشقمی و نگران منی( با خنده)
ا.ت: من دوست ندارم فقط نمیخام این پسر بخاطر من دستگیر بشه
ک الکس دوست سوهو دست سوهو گرفت و گفت
الکس: زن داداش با اجازت ما میریم ولی دوباره میایم بعد چشمک زد و رفت
ا.ت رو به تهیونگ کرد گفت
ا.ت: آقا حالتون خوبه؟ جاییتون صدمه ندیده؟
تهیونگ: ن خوبم
ا.ت: خیلی خیلی ممنونم و ببخشید ک بخاطر دردسر افتادید
ا.ت داشت میرفت ک تهیونگ از دست اون گرفت و از لبش بوسید و مک میزد
ا.ت و رزی و جیسو و کوک و جین ازین حرکت تهیونگ در تعجب بودن ک تهیونگ ا.ت رو ول کرد
ا.ت: شش...شما چیکار میکنید؟؟(با هول)
تهیونگ: فقط خواستم طعم بد لبای اون پسره رو از لبت پاک کنم( با لبخند)
ک یهو تهیونگ برگشت پشت سرش و به جین و کوک گفت
تهیونگ: بریم
جین و کوک هنوز در تعجب بودن ک دوباره تهیونگ با داد گفت
تهیونگ:بریم(با داد)
رزی:....
خمارییییی😂😂😂😭
یوری🦋
Part4
#ویو.سوهو
ا.ت داشت با داد بهم میگفت ک دوسم نداره و ازم متنفره ولی ا.ت قبلا خیلی خیلی دوسم داشت برا همین باورم نمیشد ک ازم متنفر باشه برا همین لبامو گذاشتم رو لباش و وحشیانه مک میزنم
#ویو.ا.ت
داشتم حرف میزدم ک لباشو محکم گذاشت رو لبامو وحشیانه مک میزدم ک محکم زدم رو شونم ک ازم جدا شد ک یهو یکی از اون پسرا اومد ی مشت زد بهش
#ویو.تهیونگ
اون پسر دخترو بوسید خیلی عصبی بودم ک رفتم ی مشت زدم بهش ک دوست اون پسره سعی میکرد جدامون کنه ک جین و کوک جلوشو گرفتن دختره ک اسمش ا.ت بود داد میزد ک ولش کنم بعد ک صورتش رو پر خون کردم ازش جدا شدم ک دختره رف سمت پسره و گفت
ا.ت: سوهو خوبی؟
سوهو: دی..دیدی هنوزم عاشقمی و نگران منی( با خنده)
ا.ت: من دوست ندارم فقط نمیخام این پسر بخاطر من دستگیر بشه
ک الکس دوست سوهو دست سوهو گرفت و گفت
الکس: زن داداش با اجازت ما میریم ولی دوباره میایم بعد چشمک زد و رفت
ا.ت رو به تهیونگ کرد گفت
ا.ت: آقا حالتون خوبه؟ جاییتون صدمه ندیده؟
تهیونگ: ن خوبم
ا.ت: خیلی خیلی ممنونم و ببخشید ک بخاطر دردسر افتادید
ا.ت داشت میرفت ک تهیونگ از دست اون گرفت و از لبش بوسید و مک میزد
ا.ت و رزی و جیسو و کوک و جین ازین حرکت تهیونگ در تعجب بودن ک تهیونگ ا.ت رو ول کرد
ا.ت: شش...شما چیکار میکنید؟؟(با هول)
تهیونگ: فقط خواستم طعم بد لبای اون پسره رو از لبت پاک کنم( با لبخند)
ک یهو تهیونگ برگشت پشت سرش و به جین و کوک گفت
تهیونگ: بریم
جین و کوک هنوز در تعجب بودن ک دوباره تهیونگ با داد گفت
تهیونگ:بریم(با داد)
رزی:....
خمارییییی😂😂😂😭
یوری🦋
۱.۹k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.