عشق در مدرسه
#عشق_در_مدرسه
Part5
رزی: اوو امروز چه روزی بود(پوزخند)
جیسو: اون پسره چرا اینطوری کرد ا.ت خوبی؟
ا.ت: او... اون پسر کیه ک منو میبوسه(پوزخند)
#ویو.کوک
منو و جین هنوز در تعجب بودیم تا حالا ته رو اینقدر عصبی ندیده بودیم
کوک: جین نیم ساعت پیش چیشد؟
جین: ته اون پسره رو بخاطر دختره زد ک هیچ اونو بوسید(دستشو میزاره رو لبش و میخنده)
تهیونگ: اوو پسرا چیشده ت فکرین
جین: هی ت چطور تونستی اون دختر رو ببوسی
تهیونگ: مگه بوسیدن جرمهه؟؟(چشاشو گرد میکنه)
کوک: ته نکنه عاشقش شدی؟؟
جین: کوک یجوری میگی انگار خودم ندیدم چشمت همش پیش اون دختره ک موهاش سفید بود،بود(منظورش رزی هس)
کوک: خب ت هم حواست به اون دختر ک موهاش سیاه بلند بود، بودی(اینم منظورش جیسوعه)
تهیونگ: بسه دیگ فکر و خیال پاشین برین خونه هاتون فردا ت مدرسه میبینمتون
پرش به صبح
#ویو.ا.ت
با صدای آلارم گوشیم بلند شدم رفتم کارهای لازم رو انجام دادم و صبحونه خوردمو و لباس فرممو پوشیدمو یکی آرایش کردم عطر تلخمو زدم بعد رفتم ت ایستگاه پیش رزی و جیسو
رزی: ا.ت اومدی سلام
ا.ت: سلامم اینقد بخاطر دیشب خستم
جیسو: بیاین ماشین اومد
#ویو.تهیونگ
از خواب پاشدم رفتم دست و صورتم رو شستم صبحونه خوردم بعد رفتم لباس مدرسه ام رو پوشیدم عطر مردونمو زدم بعد به کوک و جین زنگ زدم ک بیان باهم بریم
#ویو.جیسو
رفتیم کلاس ک معلم اومد ک پشتش سه تا پسر خوشتیپ و قد بلند اومدن
جیسو: ا.ت اونا همون سه تا پسرن
رزی: اونا اینجا چیکار میکنن(تعجب)
معلم: خب بچه ها امروز سه تا دانش آموز جدید داریم ک جلسه قبل غایب بودن میتونین خودتون رو معرفی کنین
جین:من کیم سوکجین هستم(سرد)
کوک: من جئون جونگکوک هستم(سرد)
تهیونگ: کیم تهیونگم(این دیگ خیلی سرد گفت)
معلم:بشینید
#ویو.تهیونگ
معلم گفت بشینیم ولی دنبال میز خالی بودم اون سه تا دخترو دیدم........
یوری🦋
Part5
رزی: اوو امروز چه روزی بود(پوزخند)
جیسو: اون پسره چرا اینطوری کرد ا.ت خوبی؟
ا.ت: او... اون پسر کیه ک منو میبوسه(پوزخند)
#ویو.کوک
منو و جین هنوز در تعجب بودیم تا حالا ته رو اینقدر عصبی ندیده بودیم
کوک: جین نیم ساعت پیش چیشد؟
جین: ته اون پسره رو بخاطر دختره زد ک هیچ اونو بوسید(دستشو میزاره رو لبش و میخنده)
تهیونگ: اوو پسرا چیشده ت فکرین
جین: هی ت چطور تونستی اون دختر رو ببوسی
تهیونگ: مگه بوسیدن جرمهه؟؟(چشاشو گرد میکنه)
کوک: ته نکنه عاشقش شدی؟؟
جین: کوک یجوری میگی انگار خودم ندیدم چشمت همش پیش اون دختره ک موهاش سفید بود،بود(منظورش رزی هس)
کوک: خب ت هم حواست به اون دختر ک موهاش سیاه بلند بود، بودی(اینم منظورش جیسوعه)
تهیونگ: بسه دیگ فکر و خیال پاشین برین خونه هاتون فردا ت مدرسه میبینمتون
پرش به صبح
#ویو.ا.ت
با صدای آلارم گوشیم بلند شدم رفتم کارهای لازم رو انجام دادم و صبحونه خوردمو و لباس فرممو پوشیدمو یکی آرایش کردم عطر تلخمو زدم بعد رفتم ت ایستگاه پیش رزی و جیسو
رزی: ا.ت اومدی سلام
ا.ت: سلامم اینقد بخاطر دیشب خستم
جیسو: بیاین ماشین اومد
#ویو.تهیونگ
از خواب پاشدم رفتم دست و صورتم رو شستم صبحونه خوردم بعد رفتم لباس مدرسه ام رو پوشیدم عطر مردونمو زدم بعد به کوک و جین زنگ زدم ک بیان باهم بریم
#ویو.جیسو
رفتیم کلاس ک معلم اومد ک پشتش سه تا پسر خوشتیپ و قد بلند اومدن
جیسو: ا.ت اونا همون سه تا پسرن
رزی: اونا اینجا چیکار میکنن(تعجب)
معلم: خب بچه ها امروز سه تا دانش آموز جدید داریم ک جلسه قبل غایب بودن میتونین خودتون رو معرفی کنین
جین:من کیم سوکجین هستم(سرد)
کوک: من جئون جونگکوک هستم(سرد)
تهیونگ: کیم تهیونگم(این دیگ خیلی سرد گفت)
معلم:بشینید
#ویو.تهیونگ
معلم گفت بشینیم ولی دنبال میز خالی بودم اون سه تا دخترو دیدم........
یوری🦋
۲.۲k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.