ادامه p10
ادامه p10
رایا : خب خب خب جناب هان سوجون اتاقت کجاست؟
سوجون : به اتاقم چیکار داری ؟
گو وون : اون وره😐
رایا : تنکیو مای فرند (با لحن بامزه)
سوجونو بردم تو اتاقش و یه دست لباس راحتی بهش دادم تا بپوشه
رایا : من میرم بیرون تا لباستو بپوشی
_سوجون لباسشو پوشید
بعد بلندش کردم گذاشتمش رو تخت (انگار شیشه مربائه😐)
رایا : همینجا بمون از جاتم تکون نخور ، گرفتی؟
سوجون : یا ت.....
ولی رایا دیگه رفته بود تو آشپزخونه سوجونم به ناچار تو تختش موند
رایا : خب خب خب واسه سوجون که سوپ میپزم....وایسا...
گو وون شام دارین ؟
گو وون : نچ
رایا : همون ببینم غذای مورد علاقت چیه؟
گو وون : رامن.....چرا میپرسی؟
رایا : میخوام واستون درست کنمممم
گو وون : رایا اونیییییی مرسییییی
_بعد از چند مین سوپ سوجون آماده شد
رایا : یااا سوجونا واست سوپ درست کردم ، بیا بخور
سوجون : بوش که خب ، منتظرم😋
رایا : جانم؟😶🤨
سوجون : آه بزار دهنم دیگه من خودم مریضم نمیتونم
رایا : یااا دستات که از کار نیوفتاده
...
...
...
نمی خوری نه؟
سوجون : نچ
رایا : ایششش بیا بخور (قاشقو به سمت سوجون برد)
سوجون تو ذهنش : وای چه خوشمزست....دستپختش خوبه
رایا : چطوره ؟ دوست داری ؟
سوجون : بد نیست....
رایا : این حرفتو خوشم اومده در نظر میگیرم....
_ سوپ سوجون تموم شد
رایا : خب میرم شام درست کنم
رایا داشت از در میرفت بیرون که...
سوجون : یا....ممنون....
رایا با لبخند شیرین : خواهش میکنم کاری نکردم که😄
سوجون تو ذهنش : چرا اینقد لبخنداش قشنگه؟؟؟؟؟.......
چرا اینقد......
لبخنداشو دوست دارم؟
_
اس دو دوکبوکی
اس سه بیبیمباپ
اس چهار گیمباپ
اس پنج لباس راحتی سوجون
اس شیش سوپ سوجون
این پارتو خیلی میدوسسس💕
رایا : خب خب خب جناب هان سوجون اتاقت کجاست؟
سوجون : به اتاقم چیکار داری ؟
گو وون : اون وره😐
رایا : تنکیو مای فرند (با لحن بامزه)
سوجونو بردم تو اتاقش و یه دست لباس راحتی بهش دادم تا بپوشه
رایا : من میرم بیرون تا لباستو بپوشی
_سوجون لباسشو پوشید
بعد بلندش کردم گذاشتمش رو تخت (انگار شیشه مربائه😐)
رایا : همینجا بمون از جاتم تکون نخور ، گرفتی؟
سوجون : یا ت.....
ولی رایا دیگه رفته بود تو آشپزخونه سوجونم به ناچار تو تختش موند
رایا : خب خب خب واسه سوجون که سوپ میپزم....وایسا...
گو وون شام دارین ؟
گو وون : نچ
رایا : همون ببینم غذای مورد علاقت چیه؟
گو وون : رامن.....چرا میپرسی؟
رایا : میخوام واستون درست کنمممم
گو وون : رایا اونیییییی مرسییییی
_بعد از چند مین سوپ سوجون آماده شد
رایا : یااا سوجونا واست سوپ درست کردم ، بیا بخور
سوجون : بوش که خب ، منتظرم😋
رایا : جانم؟😶🤨
سوجون : آه بزار دهنم دیگه من خودم مریضم نمیتونم
رایا : یااا دستات که از کار نیوفتاده
...
...
...
نمی خوری نه؟
سوجون : نچ
رایا : ایششش بیا بخور (قاشقو به سمت سوجون برد)
سوجون تو ذهنش : وای چه خوشمزست....دستپختش خوبه
رایا : چطوره ؟ دوست داری ؟
سوجون : بد نیست....
رایا : این حرفتو خوشم اومده در نظر میگیرم....
_ سوپ سوجون تموم شد
رایا : خب میرم شام درست کنم
رایا داشت از در میرفت بیرون که...
سوجون : یا....ممنون....
رایا با لبخند شیرین : خواهش میکنم کاری نکردم که😄
سوجون تو ذهنش : چرا اینقد لبخنداش قشنگه؟؟؟؟؟.......
چرا اینقد......
لبخنداشو دوست دارم؟
_
اس دو دوکبوکی
اس سه بیبیمباپ
اس چهار گیمباپ
اس پنج لباس راحتی سوجون
اس شیش سوپ سوجون
این پارتو خیلی میدوسسس💕
۲.۸k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.