من شیطان و توفرشته|•
منشیطان و توفرشته|•
#Part_۳۵
💖🍡🔮👑
چیدم رو میز...
رفتم تو اتاق
+آرت...
فکر کردم دیگه اینطوری صداش نکنم
+عشقم
مثل بچه چشاش رو مالید و با خنده گفت
×بعله نفس بابایی
+آرتام نکن پاشو صبحونه بخور
×چشم
بلند شد و رف صورتش رو شست
و گف
×حداکثر خداروشکر کتم رو در آوردم با کت شلوار خوابیده بودم
+من بدتر
×شب نفهمیدیم چطور خوابیدیم
پشت میز نشست...و شروع کرد به خوردن و همینطور وسط جویدن گف
×بعد صبحونه میریم خرید
+چرا
غذا رو قورت داد و نگام کرد
×واسه خریدن لباس عروس و اینا دیگه
+اها
بعد جمع کردن میز و شستن ظرفا،رفتیم به طرف اتاق و تیپ زدیم...[نمیدونم لباساشون رو بزارم یا نه به خواسته خودتون🦦]
رفتیم بیرون انواع فروشگاه هارو گشتیم
لباس عروسم رو گرفتم
آرتام گف که عروسی سنتی نمیگیریم...هرچی که برا عروسی نیاز بود خریدیم
[کلا خرید کردن داا]
و رفتیم تو ماشین
×ماه..یعنی نفسم
قلبم از نفسم گفتنش تند تند زد
+دوباره بگو نفسم
×نفسممم
لبخند زدم
+جونش
[خدا نصیب ما سینگلاهم بکنه🤌🏻🗿]
×فقط دوستات رو دعوت کن
+دوستی ندارم
×واقعانیی
+اوهوم...
×پشمام
ماشین وایساد و آرتام رف از ماشین بیرون
+کجا؟
×اونجارو نگا..شنیدم دخترا خیلی لواشک ترش دوس دارن
واقعا اره))
+ارههه زود بدو بخر هوس کردم
لبخند ملیحی زد
لباسم رو از پشت برداشتم نگا کنم که صدای برخورد ماشین اومد از پنجره نگا کردم چی؟ اون آرتام نیس نه!
از ماشین پیاده شدم و با دیدن آرتام رو زمین دویدم به طرفش و جیغ زدم
×آرتااام،آرتاااااام...
#Part_۳۵
💖🍡🔮👑
چیدم رو میز...
رفتم تو اتاق
+آرت...
فکر کردم دیگه اینطوری صداش نکنم
+عشقم
مثل بچه چشاش رو مالید و با خنده گفت
×بعله نفس بابایی
+آرتام نکن پاشو صبحونه بخور
×چشم
بلند شد و رف صورتش رو شست
و گف
×حداکثر خداروشکر کتم رو در آوردم با کت شلوار خوابیده بودم
+من بدتر
×شب نفهمیدیم چطور خوابیدیم
پشت میز نشست...و شروع کرد به خوردن و همینطور وسط جویدن گف
×بعد صبحونه میریم خرید
+چرا
غذا رو قورت داد و نگام کرد
×واسه خریدن لباس عروس و اینا دیگه
+اها
بعد جمع کردن میز و شستن ظرفا،رفتیم به طرف اتاق و تیپ زدیم...[نمیدونم لباساشون رو بزارم یا نه به خواسته خودتون🦦]
رفتیم بیرون انواع فروشگاه هارو گشتیم
لباس عروسم رو گرفتم
آرتام گف که عروسی سنتی نمیگیریم...هرچی که برا عروسی نیاز بود خریدیم
[کلا خرید کردن داا]
و رفتیم تو ماشین
×ماه..یعنی نفسم
قلبم از نفسم گفتنش تند تند زد
+دوباره بگو نفسم
×نفسممم
لبخند زدم
+جونش
[خدا نصیب ما سینگلاهم بکنه🤌🏻🗿]
×فقط دوستات رو دعوت کن
+دوستی ندارم
×واقعانیی
+اوهوم...
×پشمام
ماشین وایساد و آرتام رف از ماشین بیرون
+کجا؟
×اونجارو نگا..شنیدم دخترا خیلی لواشک ترش دوس دارن
واقعا اره))
+ارههه زود بدو بخر هوس کردم
لبخند ملیحی زد
لباسم رو از پشت برداشتم نگا کنم که صدای برخورد ماشین اومد از پنجره نگا کردم چی؟ اون آرتام نیس نه!
از ماشین پیاده شدم و با دیدن آرتام رو زمین دویدم به طرفش و جیغ زدم
×آرتااام،آرتاااااام...
۱.۳k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.