عشق بعد از ازدواج
پارت ۲
ویو ات
با گریه رفتم سمت اتاقم و کلی عرر زدم
تا اینکه اومدن و مجبور شدم حاضر شم
زیاد به خودم رسیدم که خوب به نظر بیام چون مجبور بودم
رفتم پایین و سلام کردم جز تهیونگ
ته: سلام بلد نیستی
که گفتم: اینقدر سلام کردید که وقت نشد جوا سلام بدم
بابام: اتتت
گفتم چشم و رفتم چایی اوردم
معلوم بود تهیونگ نمیدونه هنوز و یهو عمو گفت: تعیونگ و ات باهم ازدواج کنن
تهیونگ: چیی بابا
بابام: برای پیشرفت شرکت
زن عموم: پسرم بشین
پاشد و کتشو برداشت و گذاشت رو یک دستش وبا عصبانیت خارج شد
منم با گریه رفتم بالا تو اتاقم
میا دنبالم اومد: اتتتت صبررر کن
راوم پیشم و بغلم کرد و گفت نگران نباش همچی درست میشه
یک کم که گذشت جفتمون(تهیونگ و ات) دوباره رفتیم پایین که عموم: همین امشب شما دیگه زن و شوهرید
تهیونگ: چیییی
ات: عمووو چرا تصمیم میگیرید من دوست دارم خودم زندگی کنم
بابام: دخترم به صلاحته
گفتم: هستتت
تهیونگ: بابا من میخوام خودم به انتخاب خودم ازدواج کنم نه با این
ات: این به درخت میگن
تهیونگ: مگه چیزی دیگه ای هستی
ات: پاشدم و خاستم برم بالا که سرم گیج رفت و سیاهی مطلق
ویو ته
داشتیم همینجوری غر میزدیم که ات پاشد بره بهش توجهی نکردم که دیدم داره میوفته
بدون امادگی ناخودآگاه رفتم و گرفتمش که نیفته
همه منو نگاه کردن
.... ادامه دارد
شرط ها
کامت ۳۵
لایک ۱۱
بچه ها شرط هارو برسونین تا پارت بعدی
ویو ات
با گریه رفتم سمت اتاقم و کلی عرر زدم
تا اینکه اومدن و مجبور شدم حاضر شم
زیاد به خودم رسیدم که خوب به نظر بیام چون مجبور بودم
رفتم پایین و سلام کردم جز تهیونگ
ته: سلام بلد نیستی
که گفتم: اینقدر سلام کردید که وقت نشد جوا سلام بدم
بابام: اتتت
گفتم چشم و رفتم چایی اوردم
معلوم بود تهیونگ نمیدونه هنوز و یهو عمو گفت: تعیونگ و ات باهم ازدواج کنن
تهیونگ: چیی بابا
بابام: برای پیشرفت شرکت
زن عموم: پسرم بشین
پاشد و کتشو برداشت و گذاشت رو یک دستش وبا عصبانیت خارج شد
منم با گریه رفتم بالا تو اتاقم
میا دنبالم اومد: اتتتت صبررر کن
راوم پیشم و بغلم کرد و گفت نگران نباش همچی درست میشه
یک کم که گذشت جفتمون(تهیونگ و ات) دوباره رفتیم پایین که عموم: همین امشب شما دیگه زن و شوهرید
تهیونگ: چیییی
ات: عمووو چرا تصمیم میگیرید من دوست دارم خودم زندگی کنم
بابام: دخترم به صلاحته
گفتم: هستتت
تهیونگ: بابا من میخوام خودم به انتخاب خودم ازدواج کنم نه با این
ات: این به درخت میگن
تهیونگ: مگه چیزی دیگه ای هستی
ات: پاشدم و خاستم برم بالا که سرم گیج رفت و سیاهی مطلق
ویو ته
داشتیم همینجوری غر میزدیم که ات پاشد بره بهش توجهی نکردم که دیدم داره میوفته
بدون امادگی ناخودآگاه رفتم و گرفتمش که نیفته
همه منو نگاه کردن
.... ادامه دارد
شرط ها
کامت ۳۵
لایک ۱۱
بچه ها شرط هارو برسونین تا پارت بعدی
۶.۰k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.