𝒻𝒶𝓁ℯ;🌞²⁹
𝒻𝒶𝓁ℯ;🌞²⁹
تهیونگ:جونگکوکا ناهار چی میخوری؟
جونگکوک:باور میکنی دلم ناهار خونگی میخواد؟
حتی اگر یک نودل معمولی باشه..
تهیونگ:باشه..نظرت چیه بیای خونه ی ما؟
جونگکوک:نه ممنون
تهیونگ:تعارف میکنی؟اجوما ناهار درست کرده
و دست پخت اجوما واقعا خوشمزه است.
قطعا همون چیزی هستش که الان دلت میخواد
جونگکوک:باشه میام..فقط برای ناهار و...
تهیونگ:و...؟
جونگکوک:میا...فقط ناهار رو میا
تهیونگ:کثافت کوفتت بشه...نخورده ی بچه ندیده
جونگکوک:خوبه یک ناهار داری میدی دیگه
عه..خوبه کو.ن نمیدی...
تهیونگ:نه ترو خدا بیا بهت بدم..
جونگکوک:عه بیا بریم..
تهیونگ:مسخره...سوار شو..بریم
جونگکوک:اوکی..هی نظرت راجب این که واسه میا
یک چیزی بگیریم؟
تهیونگ:فکر خوبیه...ولی چی؟
جونگکوک:گوشی داره؟
تهیونگ:گوشی براش زوده
جونگکوک:دیور!کیف دیور...همون نسخه ی محدود!
تهیونگ:براش میگیرم ولی میدونه که الان به دستم نمیرسه...باید برام از لندن بیارنش...فقط یک دونه
تو انگلیس،فرانسه و ژاپن وجود داره..اما وقتی فرشته کوچولو ی من کوچیک دوست داره چی؟
جونگکوک:این همه سخنرانی کردی..میریم
براش عروسک بگیریم!
سطل بزرگی که دستش بود رو بالا آورد...با دیدن قطره های آب جمع شده دور ظرف میشد فهمید آب یخه...میا به چشمای اشکی به لیزا نگاه کرد و خواست بلند شده...چی داشت میگفت؟
اون لیزا بود که میگفت تکون نخور؟یعنی میگفت کاری که انجام میده رو خراب نکنه...
ولی خب به لیزا اعتماد داشت..حداقل الان که چاره ای نداشت
لارا:دلم برات میسوزه ماهی کوچولو
خنده حرصی کرد و سطل آب رو بالا ی سرش کج کرد.
با ریخته شدن همزمان آب روی سرش در خونه
باز شد و کیم تهیونگ به همراه جئون جونگکوک وارد خونه شدن...قبل از ورود کامل اون دوتا لیزا روی زمین نشست و لباس و موهاش رو به هم ریخت.این یک سیاست بود.
قیافه ی تهیونگ با دیدن لارا جیا میسا و لاریسا که دارن همچین غلطی میکنن پر از خشم و اعصبانیت شد.
قبل از تهیونگ،جونگکوک دست به کار شد و به سمت میا رفت و کمکش کرد بلندشه.
بعدش به سمت لارا هجوم برد.سیلی محکمی تو گوشش زد.
تهیونگ به جونگکوک اضافه شد...با دیدن وضعیت
لارا موهاش و گرفت و کشید و بلندش کرد.
الان خبری از جیغ های میا نبود..
بچه ها اگر میخواین براتون پارت بزارم برین تو لینک زیر و به بی تی اس رای بدین
https://www.thetopfamous.com/exo-vs-bts/
تهیونگ:جونگکوکا ناهار چی میخوری؟
جونگکوک:باور میکنی دلم ناهار خونگی میخواد؟
حتی اگر یک نودل معمولی باشه..
تهیونگ:باشه..نظرت چیه بیای خونه ی ما؟
جونگکوک:نه ممنون
تهیونگ:تعارف میکنی؟اجوما ناهار درست کرده
و دست پخت اجوما واقعا خوشمزه است.
قطعا همون چیزی هستش که الان دلت میخواد
جونگکوک:باشه میام..فقط برای ناهار و...
تهیونگ:و...؟
جونگکوک:میا...فقط ناهار رو میا
تهیونگ:کثافت کوفتت بشه...نخورده ی بچه ندیده
جونگکوک:خوبه یک ناهار داری میدی دیگه
عه..خوبه کو.ن نمیدی...
تهیونگ:نه ترو خدا بیا بهت بدم..
جونگکوک:عه بیا بریم..
تهیونگ:مسخره...سوار شو..بریم
جونگکوک:اوکی..هی نظرت راجب این که واسه میا
یک چیزی بگیریم؟
تهیونگ:فکر خوبیه...ولی چی؟
جونگکوک:گوشی داره؟
تهیونگ:گوشی براش زوده
جونگکوک:دیور!کیف دیور...همون نسخه ی محدود!
تهیونگ:براش میگیرم ولی میدونه که الان به دستم نمیرسه...باید برام از لندن بیارنش...فقط یک دونه
تو انگلیس،فرانسه و ژاپن وجود داره..اما وقتی فرشته کوچولو ی من کوچیک دوست داره چی؟
جونگکوک:این همه سخنرانی کردی..میریم
براش عروسک بگیریم!
سطل بزرگی که دستش بود رو بالا آورد...با دیدن قطره های آب جمع شده دور ظرف میشد فهمید آب یخه...میا به چشمای اشکی به لیزا نگاه کرد و خواست بلند شده...چی داشت میگفت؟
اون لیزا بود که میگفت تکون نخور؟یعنی میگفت کاری که انجام میده رو خراب نکنه...
ولی خب به لیزا اعتماد داشت..حداقل الان که چاره ای نداشت
لارا:دلم برات میسوزه ماهی کوچولو
خنده حرصی کرد و سطل آب رو بالا ی سرش کج کرد.
با ریخته شدن همزمان آب روی سرش در خونه
باز شد و کیم تهیونگ به همراه جئون جونگکوک وارد خونه شدن...قبل از ورود کامل اون دوتا لیزا روی زمین نشست و لباس و موهاش رو به هم ریخت.این یک سیاست بود.
قیافه ی تهیونگ با دیدن لارا جیا میسا و لاریسا که دارن همچین غلطی میکنن پر از خشم و اعصبانیت شد.
قبل از تهیونگ،جونگکوک دست به کار شد و به سمت میا رفت و کمکش کرد بلندشه.
بعدش به سمت لارا هجوم برد.سیلی محکمی تو گوشش زد.
تهیونگ به جونگکوک اضافه شد...با دیدن وضعیت
لارا موهاش و گرفت و کشید و بلندش کرد.
الان خبری از جیغ های میا نبود..
بچه ها اگر میخواین براتون پارت بزارم برین تو لینک زیر و به بی تی اس رای بدین
https://www.thetopfamous.com/exo-vs-bts/
۲.۸k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.