Part 1
قدم هاشون تند و با عجله بود.
هر سه نفر با وجود تنگ شدن نفسهاشون زیر ماسکهای مشکی و چمدونهای سنگینی که به دنبال خودشون میکشیدن باز از سرعت قدمهاشون کم نمیکردن. کیم تهیونگ برعکس همیشه که در فرودگاهها پشت شونه های منیجرها و بادیگاردهای متعدد با احتیاط قدم برمی داشت این بار کسی بود که جلوتر از منیجر تازه کار و بادیگاردش قدم برمیداشت.
البته این بار با اکثر اوقات تفاوتهای دیگه ای هم داشت.
اونها به صورت رسمی پرواز نمیکردن و این حضور برنامه ریزی شده ی طرفدارها و خبرگذاری ها رو منتفی میکرد. هرچند تهیونگ هنوز هم پشت ماسک و عینک بزرگ مشکی و کلاه لبه دارش پنهان شده بود و ریسک شلوغ شدن اطرافش رو نمیکرد بخصوص حالا که هر دقیقه تاخیر میتونست برای کل تیمشون دردسر ساز بشه.
سالهای قبل هر هفت ،عضو برای رفتن به فرودگاه از یه ماشین استفاده میکردن اما به مرور و با انفجار شهرتشون در سطح جهان سبک زندگی و حرفه شون تغییر کرده بود. اونها تقریبا از همه جهات خودشون رو متناسب با جایگاهی که داشتن بالا کشیده بودن و دیگه لازم نبود هر هفت نفر به همراه منیجر اصلی و ،راننده صرف نظر از مسیری که طی میکنن چه طولانی چه ،کوتاه با یک ماشین برن و همین کاروان ماشینهایی که برای هر جابه جایی پشت سر هم راه میفتاد باعث میشد گاهی به دفعات خیلی کم و استثنا بعضی ماشینها با تاخیر به مقصد برسن و حالا همین استعنا اتفاق افتاده بود. ماشینی که تهیونگ و منیجرش که به تازگی استخدام شده بود و بادیگاردی که اکثرا همراهش بود رو حمل میکرد با تصادف کوچیکی که جلوشون اتفاق افتاده بود، از باقی ماشینها فاصله گرفت و به خاطر ترافیکی که در اثر تصادف ایجاد شده بود با تاخیر یک ساعته به فرودگاه رسید در حالی که پرواز اصلی آماده پریدن بود و مدیر گروه مصلحت رو بر این دید تا تهیونگ و همراهانش با پرواز بعدی راهی بشن حالا هر سه با جدیت و قدمهای بلندی سالن اصلی رو پشت سر گذاشتن و به سمت
گیتهای فروش بلیط رفتن صورت پنهان شدهی تهیونگ با اخم کلافهای پوشیده شده بود و انگشتش که مدام به دسته ی چمدونش ضربه میزد گواه حال آشفتهش بود. منیجر تازه کارشون که خانمی حدودا ۳۰ ساله بود و هنوز حوزهی فعالیتش برای تهیونگ روشن نبود به سمت گیت رفت.
کیم تهیونگ چند قدم عقبتر ایستاده بود و به جدول زمانبندی پروازها نگاه میکرد وقتی چشمش به پرواز سئول _ نیویورک خورد با دیدن رنگ قرمزش و ۳۶ دقیقه ای که از پریدن اون گذشته بود عصبی نگاهش رو گرفت و دندونهاش رو به هم کشید.
کمتر از ۱۴ ساعت دیگه به مصاحبه مهم و ضبط اجرای سینگل جدیدشون مونده بود. اگر دیر میرسید تقریبا کل برنامه به خاطر نبودش به هم میریخت و کنسل میشد.
هر سه نفر با وجود تنگ شدن نفسهاشون زیر ماسکهای مشکی و چمدونهای سنگینی که به دنبال خودشون میکشیدن باز از سرعت قدمهاشون کم نمیکردن. کیم تهیونگ برعکس همیشه که در فرودگاهها پشت شونه های منیجرها و بادیگاردهای متعدد با احتیاط قدم برمی داشت این بار کسی بود که جلوتر از منیجر تازه کار و بادیگاردش قدم برمیداشت.
البته این بار با اکثر اوقات تفاوتهای دیگه ای هم داشت.
اونها به صورت رسمی پرواز نمیکردن و این حضور برنامه ریزی شده ی طرفدارها و خبرگذاری ها رو منتفی میکرد. هرچند تهیونگ هنوز هم پشت ماسک و عینک بزرگ مشکی و کلاه لبه دارش پنهان شده بود و ریسک شلوغ شدن اطرافش رو نمیکرد بخصوص حالا که هر دقیقه تاخیر میتونست برای کل تیمشون دردسر ساز بشه.
سالهای قبل هر هفت ،عضو برای رفتن به فرودگاه از یه ماشین استفاده میکردن اما به مرور و با انفجار شهرتشون در سطح جهان سبک زندگی و حرفه شون تغییر کرده بود. اونها تقریبا از همه جهات خودشون رو متناسب با جایگاهی که داشتن بالا کشیده بودن و دیگه لازم نبود هر هفت نفر به همراه منیجر اصلی و ،راننده صرف نظر از مسیری که طی میکنن چه طولانی چه ،کوتاه با یک ماشین برن و همین کاروان ماشینهایی که برای هر جابه جایی پشت سر هم راه میفتاد باعث میشد گاهی به دفعات خیلی کم و استثنا بعضی ماشینها با تاخیر به مقصد برسن و حالا همین استعنا اتفاق افتاده بود. ماشینی که تهیونگ و منیجرش که به تازگی استخدام شده بود و بادیگاردی که اکثرا همراهش بود رو حمل میکرد با تصادف کوچیکی که جلوشون اتفاق افتاده بود، از باقی ماشینها فاصله گرفت و به خاطر ترافیکی که در اثر تصادف ایجاد شده بود با تاخیر یک ساعته به فرودگاه رسید در حالی که پرواز اصلی آماده پریدن بود و مدیر گروه مصلحت رو بر این دید تا تهیونگ و همراهانش با پرواز بعدی راهی بشن حالا هر سه با جدیت و قدمهای بلندی سالن اصلی رو پشت سر گذاشتن و به سمت
گیتهای فروش بلیط رفتن صورت پنهان شدهی تهیونگ با اخم کلافهای پوشیده شده بود و انگشتش که مدام به دسته ی چمدونش ضربه میزد گواه حال آشفتهش بود. منیجر تازه کارشون که خانمی حدودا ۳۰ ساله بود و هنوز حوزهی فعالیتش برای تهیونگ روشن نبود به سمت گیت رفت.
کیم تهیونگ چند قدم عقبتر ایستاده بود و به جدول زمانبندی پروازها نگاه میکرد وقتی چشمش به پرواز سئول _ نیویورک خورد با دیدن رنگ قرمزش و ۳۶ دقیقه ای که از پریدن اون گذشته بود عصبی نگاهش رو گرفت و دندونهاش رو به هم کشید.
کمتر از ۱۴ ساعت دیگه به مصاحبه مهم و ضبط اجرای سینگل جدیدشون مونده بود. اگر دیر میرسید تقریبا کل برنامه به خاطر نبودش به هم میریخت و کنسل میشد.
۲.۰k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.