Guardپارت¹
Guardپارت¹
...
یو وول:بانو؟
+هوم
یو وول:چیزی شده
+دلم میخواد از قصر برم بیرون ولی پدرم نمیزاره میخوام فرار کنم
یو وول:چی؟نمیشه بانو حتا اگه موفق بشید فرمانده کیم پیداتون میکنه
+خوب توهم با من بیاا
یو وول:آخه من اجازه ندارم
+یاا تو ندیمه منی تو باید بیای
سرشو پایین انداخت
یو وول:بله بانوی من
+الان نگهبانا شیفتشون عوض میکنن باید زود بریم
لباسامو عوض کردم با یو وول سریع رفتیم
+وایی چقدر اینجا قشنگه یو وول
یو وول:بله بانو خیلی
سریع دویدم طرف یه زن مسن
+خانم این چیه؟
لبخندی بهم زد
زن:این گلدونگبانگ
+چه بوی خوبی داره
زن:میخوای امتحانش کنی؟
+آره آره
یه کاسه بهم داد
+وایی مزه بهشت میده بیا یو وول بخور
کاسه رو آروم ازم گرفت
یو وول:هوم آره بانو خیلی خوشمزست
با دیدین فرمانده کیم خشکم زد سریع دست یو وول گرفتم دویدم
خیلی دور شده بودیم
+یو وول بدبخت شدیم
یو وول:بانو..
صدای چندتا نگهبان شنیدم میخواستم بدویم که پام محکم به یه چیز سفتی خورد و درد وحشتناکی کرد افتادم گریه کردم
یو وول:بانو حالتون خوبه؟
فرمانده کیم از اسبش پایین اومد
تهیونگ:یو وول بخاطر کمک به بانو ات مجازات میشی حالا گمشو با چندتا نگهبان برو
یو وول رفت
تهیونگ بغلم کرد
تهیونگ:چند بار بهت گفتم فرار نکن
آروم گذاشتم رو یه سنگ کفشمو در آورد
تهیونگ:زخم وحشتناکی باید سریع پانسمان شه
یه پارچه توش چندتا گیاه دارویی ریخت و بست به پام بغلم کرد گذاشتم رو اسب خودشم آروم پشتم نشست و اسب حرکت داد دوباره گریه کردم
تهیونگ:اون مروارید هارو نریز
نگاهی بهش انداختم اشکامو پاک کردم
چند مین بعد*
ندیمه:امپراطور وارد میشوند
امپراطور:دخترم پات خوبه؟
+اهوم
امپراطور:هوف نباید فرار میکردی ممنونم فرمانده کیم حواست همیشه دخترمه
تهیونگ:وظیفمه امپراطور
...
پارت¹
حمایت؟
چطور بود؟ادامش بدم؟
...
یو وول:بانو؟
+هوم
یو وول:چیزی شده
+دلم میخواد از قصر برم بیرون ولی پدرم نمیزاره میخوام فرار کنم
یو وول:چی؟نمیشه بانو حتا اگه موفق بشید فرمانده کیم پیداتون میکنه
+خوب توهم با من بیاا
یو وول:آخه من اجازه ندارم
+یاا تو ندیمه منی تو باید بیای
سرشو پایین انداخت
یو وول:بله بانوی من
+الان نگهبانا شیفتشون عوض میکنن باید زود بریم
لباسامو عوض کردم با یو وول سریع رفتیم
+وایی چقدر اینجا قشنگه یو وول
یو وول:بله بانو خیلی
سریع دویدم طرف یه زن مسن
+خانم این چیه؟
لبخندی بهم زد
زن:این گلدونگبانگ
+چه بوی خوبی داره
زن:میخوای امتحانش کنی؟
+آره آره
یه کاسه بهم داد
+وایی مزه بهشت میده بیا یو وول بخور
کاسه رو آروم ازم گرفت
یو وول:هوم آره بانو خیلی خوشمزست
با دیدین فرمانده کیم خشکم زد سریع دست یو وول گرفتم دویدم
خیلی دور شده بودیم
+یو وول بدبخت شدیم
یو وول:بانو..
صدای چندتا نگهبان شنیدم میخواستم بدویم که پام محکم به یه چیز سفتی خورد و درد وحشتناکی کرد افتادم گریه کردم
یو وول:بانو حالتون خوبه؟
فرمانده کیم از اسبش پایین اومد
تهیونگ:یو وول بخاطر کمک به بانو ات مجازات میشی حالا گمشو با چندتا نگهبان برو
یو وول رفت
تهیونگ بغلم کرد
تهیونگ:چند بار بهت گفتم فرار نکن
آروم گذاشتم رو یه سنگ کفشمو در آورد
تهیونگ:زخم وحشتناکی باید سریع پانسمان شه
یه پارچه توش چندتا گیاه دارویی ریخت و بست به پام بغلم کرد گذاشتم رو اسب خودشم آروم پشتم نشست و اسب حرکت داد دوباره گریه کردم
تهیونگ:اون مروارید هارو نریز
نگاهی بهش انداختم اشکامو پاک کردم
چند مین بعد*
ندیمه:امپراطور وارد میشوند
امپراطور:دخترم پات خوبه؟
+اهوم
امپراطور:هوف نباید فرار میکردی ممنونم فرمانده کیم حواست همیشه دخترمه
تهیونگ:وظیفمه امپراطور
...
پارت¹
حمایت؟
چطور بود؟ادامش بدم؟
۲.۵k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.