فیک عشق جادو تصادف قسمت ۸۰
جون کوک تصمیم گرفت که برای ا ت ا
تابوت شیشه ای بخره و داشتن جسم بی جون ات ا رو داخلش می گذاشتن
جون کوک : گریه میکرد و اسه آخرین بار ات ا رو بوسید و گذاشتن داخل تابوت یهو جسم ات ا داشت بال در می آورد داشت سمت آسمون می رفت
همه با تعجب به بالا نگاه میکردن
ناگهان صدای از آسمون بلند شد
صدای زیبای ات ا بود که گفت جون کوک ام
منتظرم باش دوستت دارم
من تبدیل به فرشته ای شب شدم
جون کوک: با چشمای گریون نگاه کرد
ات ا دید
ات ا بهش گفت متاسفم جون کوک نتونستم کنارت بمونم به قولت عمل کن
تابوت شیشه ای بخره و داشتن جسم بی جون ات ا رو داخلش می گذاشتن
جون کوک : گریه میکرد و اسه آخرین بار ات ا رو بوسید و گذاشتن داخل تابوت یهو جسم ات ا داشت بال در می آورد داشت سمت آسمون می رفت
همه با تعجب به بالا نگاه میکردن
ناگهان صدای از آسمون بلند شد
صدای زیبای ات ا بود که گفت جون کوک ام
منتظرم باش دوستت دارم
من تبدیل به فرشته ای شب شدم
جون کوک: با چشمای گریون نگاه کرد
ات ا دید
ات ا بهش گفت متاسفم جون کوک نتونستم کنارت بمونم به قولت عمل کن
۵.۹k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.