ات: تو دیگه اینحا چیکار میکنی؟
ات: تو دیگه اینحا چیکار میکنی؟
جئون: چیشد یادت رفته منو
ات: خیلی وقته
ویو ات
دارم زر میزنم هنوزم دوستش دارم اما مغزم اجازه نمیده
بعضی وقتا باید به قلب گوش بدیم تا مغز و بعضی اوقات برعکس
من امروز به مغزم تا قلبم گوش میدم
جئون: ولی
ات: جایزه نداره اینجا
جئون: داره موتور من
ات: تو نه!
متوری که من بهت هدیه دادم و خیلی سریع اهدا اش کردی
به خودم
جئون: مطمئنم تو هم همه چیز منو اتیش زدی
ات: معلومه
(هنوز لباساشو نگه داشتم)
مرسی از جایزه
به بادیگاردا گفت موتور رو ببرن
میدونی بدترین چیز توی دنیا چیه
عشق!
زندگیت رو به پاش میریزی اما با یک خیانت جوابشو میگیری
روز ها هفته ها ماه ها سال ها گذشت و ات 29 ساله شد
بالغ شذ عاقل شد
درس های زیادی گرفت و بدتر خشن تر شد
بی احساس تر بی روح و بهترین
همه چیز احساس و خوشحالی نیست بعضی وقتا باید قلبت رو بکشی تا به اهدافت برسی
ات هم همین کارو کرد
بهترین مافیا شد به آمریکا سفر کرد اسم
باند اش رو عوض کرد
ماه خونی
این ماه سالم بوداما زخمی شد روزگار زخمیش کرد
ویو ات
از خواب بیدار شدم روتین ام رو رفتم
هنوز هست
لباساش
عطر dior ام رو زدن و رفتم پایین برای خودم صبحانه حاضر کردم و خوردم
. ویپ رو برداشتم
بطری آبم رو برداشتم
و راه افتادم وشروع کردم به دویدن
تا جایی که به باشگاه رسیدم رفتم رختکن باشگاه لباسامو عوض کردم
و شروع کردم ضربه زدن به کیسه بکس
خیلی خوب بود
همراه باهاش آهنگ گوش میدادم
نگاه های سنگینی احساس کردم اهمیتی ندادمو ادامه دادم
جئون: چیشد یادت رفته منو
ات: خیلی وقته
ویو ات
دارم زر میزنم هنوزم دوستش دارم اما مغزم اجازه نمیده
بعضی وقتا باید به قلب گوش بدیم تا مغز و بعضی اوقات برعکس
من امروز به مغزم تا قلبم گوش میدم
جئون: ولی
ات: جایزه نداره اینجا
جئون: داره موتور من
ات: تو نه!
متوری که من بهت هدیه دادم و خیلی سریع اهدا اش کردی
به خودم
جئون: مطمئنم تو هم همه چیز منو اتیش زدی
ات: معلومه
(هنوز لباساشو نگه داشتم)
مرسی از جایزه
به بادیگاردا گفت موتور رو ببرن
میدونی بدترین چیز توی دنیا چیه
عشق!
زندگیت رو به پاش میریزی اما با یک خیانت جوابشو میگیری
روز ها هفته ها ماه ها سال ها گذشت و ات 29 ساله شد
بالغ شذ عاقل شد
درس های زیادی گرفت و بدتر خشن تر شد
بی احساس تر بی روح و بهترین
همه چیز احساس و خوشحالی نیست بعضی وقتا باید قلبت رو بکشی تا به اهدافت برسی
ات هم همین کارو کرد
بهترین مافیا شد به آمریکا سفر کرد اسم
باند اش رو عوض کرد
ماه خونی
این ماه سالم بوداما زخمی شد روزگار زخمیش کرد
ویو ات
از خواب بیدار شدم روتین ام رو رفتم
هنوز هست
لباساش
عطر dior ام رو زدن و رفتم پایین برای خودم صبحانه حاضر کردم و خوردم
. ویپ رو برداشتم
بطری آبم رو برداشتم
و راه افتادم وشروع کردم به دویدن
تا جایی که به باشگاه رسیدم رفتم رختکن باشگاه لباسامو عوض کردم
و شروع کردم ضربه زدن به کیسه بکس
خیلی خوب بود
همراه باهاش آهنگ گوش میدادم
نگاه های سنگینی احساس کردم اهمیتی ندادمو ادامه دادم
۲.۶k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.