همون طور که میدونید من داستان زندگی اوسیمو گفتم ولی درست
همون طور که میدونید من داستان زندگی اوسیمو گفتم ولی درست راجب بچگیش حرف نزدم اون توی7سالگی ی بیماری میگره بنام افسردگی سفید این بیماری رنگ چشما رو اوض میکنه و کاری میکنه که نتونی توی آفتاب بری مگرنه مثل شیطان ها میسوزی و شینو همین بیماری رو گرفت بخواطر اینکه اون همیشه شب ها بیرون میرفت و چشماش سفید بود همه فکر میکردن ی شیطانه پدرش هر وقت بیرون میرفت بهش میگفتن دختر شیطونیت چطوره برای همین پدرش از مادرش طلاق میگیره همه ی مردم مامان شینو رو ترک کردن چون که بخواطر شینو از همه دوری میکرد وقتی شینو و مادرش خواب بودن ی شیطان از راه میرسه و مادر شینو رو میکشه و تا این که پدر شینو از راه میرسه و شینو رو نجات میده و بعد از10سال میفهمه که چه جوری شینو رو درمان کنه و شینو با درمان پدرش خوب میشه و پدر شینو وارد سپاه شیطان کش میشه و در راه کشتن شیاطین از دنیا میره و شینو از اون به بعد تصمیم میگره روی پای خودش وایسه
۲.۴k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.