sudden love
<<پارت1>>
«ویو ات»
ایی خدا این وقت ظهر حتما باید دنبال مدرسه باشم
پام درد گرفتت اخخ
سرش هی اینور و اونور چرخیده که چشمش به یه بستنی فروشی میوفته
:چه حالی بِده وسط گرما بستنی🍨😋
سریع خودشو به اونجا رسوند و از اونجایی که عاشق بستنی شکلاتی دنبال بستنی شکلاتی میگشت ولی
خب متاسفانه شکلاتی نداشتن پس یه ایس پک با طعم شکلاتی سفارش داد
همینجور درحال راه رفتن بود مردی رو دقیق شبیه خودش جلوش دید برای اون چهره ی جذاب و زیبایی داشت که دل هر دختری رو به اتیش میکشوند
جوری نگاهش میکرد که اگه از صدمتری میدیدی
متوجه میشده که ات با نگاه های عاشقانه اش داره اون مرد رو میخوره
همینطور غرق در نگاهش بود که پسرک ۱۵ یا ۱۶ ساله ای با بدو بدو بدون این که توجه کند کسی هست یا نیست فقط به هرکی میرسید هل میداد و فرار میکرد
که تا به ات رسید انچنان که اورا هلش داد
ات طرف ان مرد خوش چهره پرتاب شد اما کل ایس پک اش ریخت روی لباس ان مرد و قهوه ی ان مرد نیز رو ات ریخت
ات که توی افکارش غرق شده بود با صدای مرد از افکارش بیرون امد
وی:تو تعادل نداری..نمیتونی خودتو نگه داری..میدونی این لباس چقد پولشه...همین الان پولشو رد کن بیاد زود باش
ات از این اخلاقی که مرد داشت میتونست بفهمه که مرد عصبانیه هست و مرد رویاهای ات نیست پس بیخیالش میشه ولی اون فقط
#فیک
«ویو ات»
ایی خدا این وقت ظهر حتما باید دنبال مدرسه باشم
پام درد گرفتت اخخ
سرش هی اینور و اونور چرخیده که چشمش به یه بستنی فروشی میوفته
:چه حالی بِده وسط گرما بستنی🍨😋
سریع خودشو به اونجا رسوند و از اونجایی که عاشق بستنی شکلاتی دنبال بستنی شکلاتی میگشت ولی
خب متاسفانه شکلاتی نداشتن پس یه ایس پک با طعم شکلاتی سفارش داد
همینجور درحال راه رفتن بود مردی رو دقیق شبیه خودش جلوش دید برای اون چهره ی جذاب و زیبایی داشت که دل هر دختری رو به اتیش میکشوند
جوری نگاهش میکرد که اگه از صدمتری میدیدی
متوجه میشده که ات با نگاه های عاشقانه اش داره اون مرد رو میخوره
همینطور غرق در نگاهش بود که پسرک ۱۵ یا ۱۶ ساله ای با بدو بدو بدون این که توجه کند کسی هست یا نیست فقط به هرکی میرسید هل میداد و فرار میکرد
که تا به ات رسید انچنان که اورا هلش داد
ات طرف ان مرد خوش چهره پرتاب شد اما کل ایس پک اش ریخت روی لباس ان مرد و قهوه ی ان مرد نیز رو ات ریخت
ات که توی افکارش غرق شده بود با صدای مرد از افکارش بیرون امد
وی:تو تعادل نداری..نمیتونی خودتو نگه داری..میدونی این لباس چقد پولشه...همین الان پولشو رد کن بیاد زود باش
ات از این اخلاقی که مرد داشت میتونست بفهمه که مرد عصبانیه هست و مرد رویاهای ات نیست پس بیخیالش میشه ولی اون فقط
#فیک
۱.۶k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳