رمان(عاشق منه؟!) پارت هفتم
سلام مجدد دوستان.
اینم از پارت هفتم:
سوهو: محاله.
یوجونگ بسته رو باز کرد... یه لباس مشکی بود که پارچه اش خیلی براق بود و دامن بلندی داشت یه چاک بلند هم داشت که یکی از پاها قشنگ معلوم میشد بالاتنه اش هم قسمت شونه ها کاملا باز بود استین بلند هم داشت یه سری طرح ها روی لباس بود که به رنگ بنفش براق بودن. یه جفت کفش پاشنه بلند و یه کیف دستی مشکی هم بود و همچنین چندتا جعبه جواهر.
یوجونگ: سوهو اینا واقعا خیلی عالی هستن.
سوهو: خیلی خوبه که خوشت اومده مطمئنم توی این لباس عالی میشی.
سوهو رفت بیرون تا یوجونگ آماده بشه...
ویو یوجونگ:
سوهو رفت بیرون آماده بشم...
لباسم و کفشم رو پوشیدم موهامو باز گذاشتم. یه میکاپ غلیظ و یه رژ قرمز هم زدم. جعبه جواهرات رو برداشتم و از جواهرات خیلی خوشم اومد...
خلاصه آماده شدم کیف دستی رو برداشتم گوشیمو توش گذاشتم و رفتم بیرون داشتم از پله ها میومدم پایین....
یوجونگ خیلی خوشگل شده بودو داشت از پله ها میومد پایین جونگ هی و سوهو جلوی در منتظرش بودن تمام این مدت به یوجونگ خیره شده بودن...
از پله ها اومد پایین و اومد جلوی در کنار جونگ هی و سوهو...
سوهو: خیلی جذاب و خوشگل شدی.
جونگ هی: کاملا موافقم.
یوجونگ: ممنون. وقتی خواهر و دوست دختر دوتا پسر جذاب و خوشتیپ باشی همین میشه دیگه.
همشون خندیدن...
جونگ هی: هی راستی من گوشیمو طبقه بالا توی اتاق جا گذاشتم شما برین توی ماشین منم سریع میام.
یوجونگ و سوهو رفتن توی ماشین...
سوهو: فکر نمیکنی ژر لبت زیادی قرمز و پر رنگه؟ میشه یکم کم رنگش کنی؟
یوجونگ: نه لازم نیست.
سوهو: پس منم به روش خودم کم رنگش میکنم.
یوجونگ: چجور...
حرف یوجونگ کامل نشد که سوهو لبش رو روی لب یوجونگ گذاشت و بوسیدش یوجونگ هم باهاش همکاری کرد بعد چند لحظه سوهو لبش رو جدا کرد. رژ قرمز یوجونگ یکم کم رنگ شده بود اما هنوز هم خیلی پررنگ و قرمز بود.
یوجونگ: خیالت راحت شد؟؟
سوهو: هنوزم خیلی پررنگه.
یوجونگ: کنار لبت قرمز شده.
سوهو: مال رژ جنابعالی هست.
یوجونگ یه دستمال برداشت و قرمزی کنار لب سوهو رو پاک کرد.
بعد چند لحظه جونگ هی هم اومد...
ماشینو روشن کردن و بعد نیم ساعتی رسیدن به همون عمارتی که مین هیوک آدرسش رو فرستاده بود و برای مهمونی رزرو کرده بود سوهو هم یه اتاق توی طبقه بالا به همراه چند دست لباس برای خودش و جونگ هی و یوجونگ رزرو کرده بود که اگه اتفاقی افتاد راحت لباساشون رو عوض کنن.
بعد سلام و احوال پرسی با مین هیوک و خانوادش جونگ هی و سوهو و مین هیوک رفتن و روی یه میز نشستن یوجونگ هم بعد چند دقیقه اومد که کنار سوهو و جونگ هی توی یه میز بشینه سوهو سر پا بود و نوشیدنی هم دستش بود مین هیوک از عمد برای اینکه یوجونگ مجبور بشه بره اتاق و لباسش رو عوض کنه بدون اینکه کسی متوجه بشه پاشو جلوی پای یوجونگ گرفت تا زمین بخوره یوجونگ حواسش نبود و پاش به پای مین هیوک گیر کرد و داشت زمین میخورد که سوهو گرفتش و همین لحظه نوشیدنی سوهو ریخت روی لباس یوجونگ خوشبختانه کسی متوجه این اتفاقات نشد و سوهو سریع یوجونگ رو برد توی اتاق که لباسش رو عوض کنه سوهو اومد بیرون که یوجونگ راحت باشه. یوجونگ لباسش رو پوشید زیپ لباسش رو نتونست ببنده که سوهو رو صدا زد و سوهو هم اومد و زیپ لباسش رو بست.
یوجونگ: سوهو تو برو منم بعد چند دقیقه میام.
سوهو: اوکی منتظرتم.
سوهو رفت بیرون مین هیوک هم از این فرصت استفاده کرد و رفت داخل اتاق و یوجونگ داشت.....
بای تا پارت بعدی...
لطفا حمایت کنید لطفا دنبال کننده ها و لایک و کامنت هارو بیشتر کنید تا منم پارت های رمان رو زود به زود بزارم. 😊
اینم از پارت هفتم:
سوهو: محاله.
یوجونگ بسته رو باز کرد... یه لباس مشکی بود که پارچه اش خیلی براق بود و دامن بلندی داشت یه چاک بلند هم داشت که یکی از پاها قشنگ معلوم میشد بالاتنه اش هم قسمت شونه ها کاملا باز بود استین بلند هم داشت یه سری طرح ها روی لباس بود که به رنگ بنفش براق بودن. یه جفت کفش پاشنه بلند و یه کیف دستی مشکی هم بود و همچنین چندتا جعبه جواهر.
یوجونگ: سوهو اینا واقعا خیلی عالی هستن.
سوهو: خیلی خوبه که خوشت اومده مطمئنم توی این لباس عالی میشی.
سوهو رفت بیرون تا یوجونگ آماده بشه...
ویو یوجونگ:
سوهو رفت بیرون آماده بشم...
لباسم و کفشم رو پوشیدم موهامو باز گذاشتم. یه میکاپ غلیظ و یه رژ قرمز هم زدم. جعبه جواهرات رو برداشتم و از جواهرات خیلی خوشم اومد...
خلاصه آماده شدم کیف دستی رو برداشتم گوشیمو توش گذاشتم و رفتم بیرون داشتم از پله ها میومدم پایین....
یوجونگ خیلی خوشگل شده بودو داشت از پله ها میومد پایین جونگ هی و سوهو جلوی در منتظرش بودن تمام این مدت به یوجونگ خیره شده بودن...
از پله ها اومد پایین و اومد جلوی در کنار جونگ هی و سوهو...
سوهو: خیلی جذاب و خوشگل شدی.
جونگ هی: کاملا موافقم.
یوجونگ: ممنون. وقتی خواهر و دوست دختر دوتا پسر جذاب و خوشتیپ باشی همین میشه دیگه.
همشون خندیدن...
جونگ هی: هی راستی من گوشیمو طبقه بالا توی اتاق جا گذاشتم شما برین توی ماشین منم سریع میام.
یوجونگ و سوهو رفتن توی ماشین...
سوهو: فکر نمیکنی ژر لبت زیادی قرمز و پر رنگه؟ میشه یکم کم رنگش کنی؟
یوجونگ: نه لازم نیست.
سوهو: پس منم به روش خودم کم رنگش میکنم.
یوجونگ: چجور...
حرف یوجونگ کامل نشد که سوهو لبش رو روی لب یوجونگ گذاشت و بوسیدش یوجونگ هم باهاش همکاری کرد بعد چند لحظه سوهو لبش رو جدا کرد. رژ قرمز یوجونگ یکم کم رنگ شده بود اما هنوز هم خیلی پررنگ و قرمز بود.
یوجونگ: خیالت راحت شد؟؟
سوهو: هنوزم خیلی پررنگه.
یوجونگ: کنار لبت قرمز شده.
سوهو: مال رژ جنابعالی هست.
یوجونگ یه دستمال برداشت و قرمزی کنار لب سوهو رو پاک کرد.
بعد چند لحظه جونگ هی هم اومد...
ماشینو روشن کردن و بعد نیم ساعتی رسیدن به همون عمارتی که مین هیوک آدرسش رو فرستاده بود و برای مهمونی رزرو کرده بود سوهو هم یه اتاق توی طبقه بالا به همراه چند دست لباس برای خودش و جونگ هی و یوجونگ رزرو کرده بود که اگه اتفاقی افتاد راحت لباساشون رو عوض کنن.
بعد سلام و احوال پرسی با مین هیوک و خانوادش جونگ هی و سوهو و مین هیوک رفتن و روی یه میز نشستن یوجونگ هم بعد چند دقیقه اومد که کنار سوهو و جونگ هی توی یه میز بشینه سوهو سر پا بود و نوشیدنی هم دستش بود مین هیوک از عمد برای اینکه یوجونگ مجبور بشه بره اتاق و لباسش رو عوض کنه بدون اینکه کسی متوجه بشه پاشو جلوی پای یوجونگ گرفت تا زمین بخوره یوجونگ حواسش نبود و پاش به پای مین هیوک گیر کرد و داشت زمین میخورد که سوهو گرفتش و همین لحظه نوشیدنی سوهو ریخت روی لباس یوجونگ خوشبختانه کسی متوجه این اتفاقات نشد و سوهو سریع یوجونگ رو برد توی اتاق که لباسش رو عوض کنه سوهو اومد بیرون که یوجونگ راحت باشه. یوجونگ لباسش رو پوشید زیپ لباسش رو نتونست ببنده که سوهو رو صدا زد و سوهو هم اومد و زیپ لباسش رو بست.
یوجونگ: سوهو تو برو منم بعد چند دقیقه میام.
سوهو: اوکی منتظرتم.
سوهو رفت بیرون مین هیوک هم از این فرصت استفاده کرد و رفت داخل اتاق و یوجونگ داشت.....
بای تا پارت بعدی...
لطفا حمایت کنید لطفا دنبال کننده ها و لایک و کامنت هارو بیشتر کنید تا منم پارت های رمان رو زود به زود بزارم. 😊
۱.۹k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.