𝚙𝚊𝚛𝚝⁹
𝚙𝚊𝚛𝚝⁹
£ا.ت یه لحظه بیا
ا.ت. من ؟ باشه
همراه یون هو رفتم تا اینکه رسیدم به یه اتاق
£اینجا اتاق منه
ا.ت. قشنگه
£راستی چند سالته؟
ا.ت. ۱۹
£ من ۱۷ سالمه
ا.ت. اها
£ گیم بلدی؟
ا.ت. اره
£پس بیا گیم بزنیم
ا.ت. باشه
......
£اَههه تو اولین کسی هستی که منو شکست دادی
ا.ت. خب دیگه
^بچها بیاین شام بخورین
£مامانم صدامون میزنه بریم شام
ا.ت. باشه
رفتم سر میز شام نشستم
^معلومه باهم خیلی صمیمی شدین
ا.ت. اره!
£ا.ت اولین نفری بود که منو شکست داد
^پس دختر قوی هستی
ا.ت. ممنون(لبخند خجالتی)
(پرش زمانی به بعد از شام)
رفتم تو اتاقم بدون اون نمیتونستم بخوابم برای همین بهش زنگ زدم که بعد از چند بوق جواب داد...
ا.ت. سلام بابا
شوگا. سلام.
ا.ت. بابا سیگار نکشیا؟ مشروب هم نخور
شوگا. وادفاک به تو چه بچه؟
ا.ت. من دخترتم و باید نگرانت باشم اگه به من فکر نمیکنی به سلامتی خودت فکر کن
شوگا. باشه
ا.ت. من دوست دارم
شوگا. خب؟
ا.ت. پس بهم قل بده
شوگا. خیلی خب قل میدم
ا.ت. آفرین ، شب بخیر بابا
شوگا......شب بخیر(قط کرد)
شوگا ویو
شوگا. دختره ی دیونه(خنده)
(فردا)
ا.ت ویو
صبح بلند شدم و کارای لازم رو انجام دادم و رفتم پایین
ا.ت. صبح بخیر
&صبح بخیر ا.ت
^صبح بخیر ا.ت بیا صبحونه بخور
ا.ت. نه ممنونم خاله من سیرم ، عمو هوپی؟
&بله؟
ا.ت. میشه منو ببری پیش بابام؟
&مطمئنی؟
ا.ت. اره
&باشه پس لباستو بپوش و وسایلتو جمع کن
ا.ت. باشه
رفتم تو اتاقم و وسایلم رو جمع کردم و لباسم رو پوشیدم و اومدم پایین
&خب بریم
ا.ت. باشه.
^خدافظ عزیزم
ا.ت. خدافظ خاله بورا
£ا.ت وایسا
ا.ت. بله؟
£این برای توعه
دیدم یون هو بهم یه دسبند داد
ا.ت. مرسی خیلی قشنگه
£خواهش میکنم
ا.ت. خدافظ
£خدافظ
ا.ت. خدافظ خانواده ی جانگ
سوار ماشین شدیم و رفتیم به عمارت ما
از ماشین پیاده شدم و رفتم تو و پریدم تو بقل بابا و بقلش کردم
ا.ت. سلام بابایی
شوگا. تو اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت. به عمو هوپی گفتم منو بیاره اینجا دلم برات تنگ شده بود ، تو باز داری مشروب میخوری؟ اصلا صبحونه خوردی؟
شوگا. نه
ا.ت. چیی؟ کی کله ی صبح اینو میخوره ؟
رفتم تو آشپز خونه و از تو یخچال یه کیک برداشتم و براش بردم
ا.ت. بخور
شوگا. نمیخورم
ا.ت. گفتم بخور
شوگا. منم گفتم نمیخورم
ا.ت. اصلا خودم بهت میدم
چنگال رو گرفتم و دادم بهش
ا.ت. حالا بخور
شوگا. گفتم نمیخورم
ا.ت. بابااا لج نکن بخور
شوگا. باشههه
همه ی کیک رو خورد و بعدش کله صورتم رو بوسید و بعدش روی لبم رو بوسید....
ا.ت. بابااااا؟(تعجب)
شوگا. چیه مگه نمیتونم دخترم رو ببوسم؟
ا.ت. چرا! ولی...
شوگا. ولی چی؟
و....
£ا.ت یه لحظه بیا
ا.ت. من ؟ باشه
همراه یون هو رفتم تا اینکه رسیدم به یه اتاق
£اینجا اتاق منه
ا.ت. قشنگه
£راستی چند سالته؟
ا.ت. ۱۹
£ من ۱۷ سالمه
ا.ت. اها
£ گیم بلدی؟
ا.ت. اره
£پس بیا گیم بزنیم
ا.ت. باشه
......
£اَههه تو اولین کسی هستی که منو شکست دادی
ا.ت. خب دیگه
^بچها بیاین شام بخورین
£مامانم صدامون میزنه بریم شام
ا.ت. باشه
رفتم سر میز شام نشستم
^معلومه باهم خیلی صمیمی شدین
ا.ت. اره!
£ا.ت اولین نفری بود که منو شکست داد
^پس دختر قوی هستی
ا.ت. ممنون(لبخند خجالتی)
(پرش زمانی به بعد از شام)
رفتم تو اتاقم بدون اون نمیتونستم بخوابم برای همین بهش زنگ زدم که بعد از چند بوق جواب داد...
ا.ت. سلام بابا
شوگا. سلام.
ا.ت. بابا سیگار نکشیا؟ مشروب هم نخور
شوگا. وادفاک به تو چه بچه؟
ا.ت. من دخترتم و باید نگرانت باشم اگه به من فکر نمیکنی به سلامتی خودت فکر کن
شوگا. باشه
ا.ت. من دوست دارم
شوگا. خب؟
ا.ت. پس بهم قل بده
شوگا. خیلی خب قل میدم
ا.ت. آفرین ، شب بخیر بابا
شوگا......شب بخیر(قط کرد)
شوگا ویو
شوگا. دختره ی دیونه(خنده)
(فردا)
ا.ت ویو
صبح بلند شدم و کارای لازم رو انجام دادم و رفتم پایین
ا.ت. صبح بخیر
&صبح بخیر ا.ت
^صبح بخیر ا.ت بیا صبحونه بخور
ا.ت. نه ممنونم خاله من سیرم ، عمو هوپی؟
&بله؟
ا.ت. میشه منو ببری پیش بابام؟
&مطمئنی؟
ا.ت. اره
&باشه پس لباستو بپوش و وسایلتو جمع کن
ا.ت. باشه
رفتم تو اتاقم و وسایلم رو جمع کردم و لباسم رو پوشیدم و اومدم پایین
&خب بریم
ا.ت. باشه.
^خدافظ عزیزم
ا.ت. خدافظ خاله بورا
£ا.ت وایسا
ا.ت. بله؟
£این برای توعه
دیدم یون هو بهم یه دسبند داد
ا.ت. مرسی خیلی قشنگه
£خواهش میکنم
ا.ت. خدافظ
£خدافظ
ا.ت. خدافظ خانواده ی جانگ
سوار ماشین شدیم و رفتیم به عمارت ما
از ماشین پیاده شدم و رفتم تو و پریدم تو بقل بابا و بقلش کردم
ا.ت. سلام بابایی
شوگا. تو اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت. به عمو هوپی گفتم منو بیاره اینجا دلم برات تنگ شده بود ، تو باز داری مشروب میخوری؟ اصلا صبحونه خوردی؟
شوگا. نه
ا.ت. چیی؟ کی کله ی صبح اینو میخوره ؟
رفتم تو آشپز خونه و از تو یخچال یه کیک برداشتم و براش بردم
ا.ت. بخور
شوگا. نمیخورم
ا.ت. گفتم بخور
شوگا. منم گفتم نمیخورم
ا.ت. اصلا خودم بهت میدم
چنگال رو گرفتم و دادم بهش
ا.ت. حالا بخور
شوگا. گفتم نمیخورم
ا.ت. بابااا لج نکن بخور
شوگا. باشههه
همه ی کیک رو خورد و بعدش کله صورتم رو بوسید و بعدش روی لبم رو بوسید....
ا.ت. بابااااا؟(تعجب)
شوگا. چیه مگه نمیتونم دخترم رو ببوسم؟
ا.ت. چرا! ولی...
شوگا. ولی چی؟
و....
۴.۳k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.