شت
شت
یکی سریع گذارش داد
ات: لطفاً اشتباه گرفتین
همه گفتن اگه اشتباه هست کارت ملی ات رو نشون بده
خدا روشکر یه کارت ملی جعلی داشتم و نشون دادم
همه که باور کردن گذارش رو کنسل کردن
منم با خیال راحت داشتم قهوه ام رو میخوردم
بازم جئون
خدا چه گناهی کردم که این همیشه هرجا هستم هست
اوفف از سر جام بلند شدم و راه افتادم به بادیگارد گفتم موتورم رو بیاره سوارد موتور شدم و با سریع ترین حالت ممکن میروندم
رسیدم خونه
یاد قدیم می افتم باهم موتور سواری میکردیم تیر اندازی حرفه ای
صدای زنگ در رشته افکارم پاره شد
رفتم سمت در در رو باز کردم و یک پاکت نامه بود
از پستچی تشکر کردم و در رو بستم نشستم روی مبل و پاکت رو باز کردم دعوت نامه بود
برای میهمانی مافیایی خوبه! بهش نیاز داشتم
روی دعوت نامه زده بود از ساعت 10
مطمئنم یه چیزی هست میخوان الماس سرخ رو به نمایش بگذاره هه میدزدمش
لباس هام رو اماده گذاشتم روی تخت دوش یک ساعته گرفتم
بخاطر موهای کوتاه ام لباس های مجلسی بهم نمیاد و این بده
پس یک لباس غیر رسمی پوشیدم مثل همیشه تفنگ هام رو گذاشتم و ویپ ام رو برداشتم
و سوار بنز سفیدم شدم
(بادیگارد میروند)
به بیرون خیره شده بودم به ستاره هایی که در شب میدرخشیدند نگاه میکردن
به ماهی همچو. مروارید نگاه میکردم
رسیدیم.
از ماشین پیاده شدم و حرکت کردم
از دروازه باغ عبور کردم با جایی پر از جمعیت رسیدم
کسایی رو میدیدم که فقط برای من ارزو ی مرگ میکردن
هیومی: سلام بر بانو ی زیبا(دست رو بوسید)
بهش لبخندی زدم و تشکر کردم و از کنارش رد شدم رفتم سر میز نشستم و یک ویسکی درصد پایین سفارش دادم مردم من رو با غضب نگاه میکردن
شخصی که همه منتظرش بودن اومد جئون
اخیی هیچکس نمیدونست من رئیس باند ماه خونی هستم همه ی ان ها فکر میکزدن اون هست پس به احترامش ایستادن
وقتی من هنوز نشسته بودو مردم حیرت زده بودن
جئون خودش رو نزدیک صورتم کرد و کفت: فکر کنم یادت رفته بهترین مافیای قرن جلوت وایستاده
با پررویی گفتم: هه تو بیب من. رئیس اصلی باندم چی میگی؟
جئون که خیلی ضایع شده بود با هول گفت مدرک
گفتم: امشب میفهمین
یکی سریع گذارش داد
ات: لطفاً اشتباه گرفتین
همه گفتن اگه اشتباه هست کارت ملی ات رو نشون بده
خدا روشکر یه کارت ملی جعلی داشتم و نشون دادم
همه که باور کردن گذارش رو کنسل کردن
منم با خیال راحت داشتم قهوه ام رو میخوردم
بازم جئون
خدا چه گناهی کردم که این همیشه هرجا هستم هست
اوفف از سر جام بلند شدم و راه افتادم به بادیگارد گفتم موتورم رو بیاره سوارد موتور شدم و با سریع ترین حالت ممکن میروندم
رسیدم خونه
یاد قدیم می افتم باهم موتور سواری میکردیم تیر اندازی حرفه ای
صدای زنگ در رشته افکارم پاره شد
رفتم سمت در در رو باز کردم و یک پاکت نامه بود
از پستچی تشکر کردم و در رو بستم نشستم روی مبل و پاکت رو باز کردم دعوت نامه بود
برای میهمانی مافیایی خوبه! بهش نیاز داشتم
روی دعوت نامه زده بود از ساعت 10
مطمئنم یه چیزی هست میخوان الماس سرخ رو به نمایش بگذاره هه میدزدمش
لباس هام رو اماده گذاشتم روی تخت دوش یک ساعته گرفتم
بخاطر موهای کوتاه ام لباس های مجلسی بهم نمیاد و این بده
پس یک لباس غیر رسمی پوشیدم مثل همیشه تفنگ هام رو گذاشتم و ویپ ام رو برداشتم
و سوار بنز سفیدم شدم
(بادیگارد میروند)
به بیرون خیره شده بودم به ستاره هایی که در شب میدرخشیدند نگاه میکردن
به ماهی همچو. مروارید نگاه میکردم
رسیدیم.
از ماشین پیاده شدم و حرکت کردم
از دروازه باغ عبور کردم با جایی پر از جمعیت رسیدم
کسایی رو میدیدم که فقط برای من ارزو ی مرگ میکردن
هیومی: سلام بر بانو ی زیبا(دست رو بوسید)
بهش لبخندی زدم و تشکر کردم و از کنارش رد شدم رفتم سر میز نشستم و یک ویسکی درصد پایین سفارش دادم مردم من رو با غضب نگاه میکردن
شخصی که همه منتظرش بودن اومد جئون
اخیی هیچکس نمیدونست من رئیس باند ماه خونی هستم همه ی ان ها فکر میکزدن اون هست پس به احترامش ایستادن
وقتی من هنوز نشسته بودو مردم حیرت زده بودن
جئون خودش رو نزدیک صورتم کرد و کفت: فکر کنم یادت رفته بهترین مافیای قرن جلوت وایستاده
با پررویی گفتم: هه تو بیب من. رئیس اصلی باندم چی میگی؟
جئون که خیلی ضایع شده بود با هول گفت مدرک
گفتم: امشب میفهمین
۱.۵k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.