رمان همکاریه عاشقانه
#رمان _ همکاریه عاشقانه
پارت اول
به نام خدا
با صدای ساعتم از خواب بیدار شدم اوف رو مخ نمیزاره بخوابم ایش از روی تخت بلند شدم تلو میخوردم دیشب تا صبح بیدار بودم آخه بگو مجبور بودی کسی که میره دانشگاه باید تا صبح بیدار باشه به افکارم خندیدم رفتم حموم بعد 30 دقیقه اومدم بیرون رفتم جلوی میز آرایشم یه آرایش لایت کردم که از یه ضد آفتاب رنگی و خط چشم خیلی ملایم و رژ لب هلویی که توی مایه های صورتی دیده میشد همین طور رژگونه مناسب که به رژم بیاد دوباره یادم رفت خودمو معرفی کنم من یونام 21 سالمه با خودتون میگین چرا اسمم کره ایه چون بابام کره ای و مامانم ایرانی و من میشم دورگه شاید با خودتون بگین الان ایران زندگی میکنم یا کره من الان کره زندگی میکنم یادم رفت دربارهی شغلم بهتون بگم من یه مدل معروفم که سه سال پشت سر هم منو برای بهترین مدل معرفی کردن و همین در کنار مدل بودنم بازیگر هم هستم اوکی بعد از آرایشم یه لباس تقریبا رسمی پوشیدم بعدش کفش پاشنه رو که به لباسم میومد هم پوشیدم کیفم رو برداشتم رفتم پایین من با خانوادم زندگی نمیکنم چون بیشتر خونه مجردی دوست دارم و الان هم خانوادم ایرانن داشتم خونم که خیلی دوسش دارم که با تم مشکی و بنفش هست رفتم سوار بوگاتی مشکیم شدم راه افتادم به سمت دانشگاه رسیدم پیاده شدم که میا رو دیدم با خودتون میگین میا کیه میا دوست صمیمیمه که از دبیرستان باهم دوستیم و همین طور میا مثل من دو رگه هست ولی اون یه رگ استرالیایی و یه رگ کره ای رفتم جای میا
+سلام چه خبر میا خانم از این طرفا
میا : کم تر زر بزن خوب سرما خورده بودم
+اولن که زر زدن هنر شماست ما فقط بلدیم حساب کنیم دومم باشه فهمیدم حالا تیرم نخورده بودی فقط سرما خورده بودی
میا:من به این زبون بس نمیام بیا بریم که استاد کیم مارو میخوره (بچه ها کیم فامیل کره ای هست مثل لی یورا یا کیم جنی. یا هوانگ ). راه افتادیم به سمت کلاس آقای کیم بعد اینکه کلاس هامون رو تموم کردیم با میا را افتادیم به سمت آرایشگاه چون میخواستم برای فردا که یکی از دوستای دانشگاهمون پارتی گرفته باید آماده میشدیم وارد آرایشگاه شدیم من برای کاشت ناخن و رنگ مو اومدم ولی میا برای ناخن و لیفت مژه بعد اینکه با میا ناخن هامونو کاشتیم من موهامو رنگ بنفش که پشت موهام بود همین طور جلوی موهام رو هم بنفش کردم بعد از اینکه تموم شدیم حساب کردیم راه افتادیم میا رو رسوندم بعد خودم رفتم خونه
پایان پارت اول 🤑😈🍫
پارت اول
به نام خدا
با صدای ساعتم از خواب بیدار شدم اوف رو مخ نمیزاره بخوابم ایش از روی تخت بلند شدم تلو میخوردم دیشب تا صبح بیدار بودم آخه بگو مجبور بودی کسی که میره دانشگاه باید تا صبح بیدار باشه به افکارم خندیدم رفتم حموم بعد 30 دقیقه اومدم بیرون رفتم جلوی میز آرایشم یه آرایش لایت کردم که از یه ضد آفتاب رنگی و خط چشم خیلی ملایم و رژ لب هلویی که توی مایه های صورتی دیده میشد همین طور رژگونه مناسب که به رژم بیاد دوباره یادم رفت خودمو معرفی کنم من یونام 21 سالمه با خودتون میگین چرا اسمم کره ایه چون بابام کره ای و مامانم ایرانی و من میشم دورگه شاید با خودتون بگین الان ایران زندگی میکنم یا کره من الان کره زندگی میکنم یادم رفت دربارهی شغلم بهتون بگم من یه مدل معروفم که سه سال پشت سر هم منو برای بهترین مدل معرفی کردن و همین در کنار مدل بودنم بازیگر هم هستم اوکی بعد از آرایشم یه لباس تقریبا رسمی پوشیدم بعدش کفش پاشنه رو که به لباسم میومد هم پوشیدم کیفم رو برداشتم رفتم پایین من با خانوادم زندگی نمیکنم چون بیشتر خونه مجردی دوست دارم و الان هم خانوادم ایرانن داشتم خونم که خیلی دوسش دارم که با تم مشکی و بنفش هست رفتم سوار بوگاتی مشکیم شدم راه افتادم به سمت دانشگاه رسیدم پیاده شدم که میا رو دیدم با خودتون میگین میا کیه میا دوست صمیمیمه که از دبیرستان باهم دوستیم و همین طور میا مثل من دو رگه هست ولی اون یه رگ استرالیایی و یه رگ کره ای رفتم جای میا
+سلام چه خبر میا خانم از این طرفا
میا : کم تر زر بزن خوب سرما خورده بودم
+اولن که زر زدن هنر شماست ما فقط بلدیم حساب کنیم دومم باشه فهمیدم حالا تیرم نخورده بودی فقط سرما خورده بودی
میا:من به این زبون بس نمیام بیا بریم که استاد کیم مارو میخوره (بچه ها کیم فامیل کره ای هست مثل لی یورا یا کیم جنی. یا هوانگ ). راه افتادیم به سمت کلاس آقای کیم بعد اینکه کلاس هامون رو تموم کردیم با میا را افتادیم به سمت آرایشگاه چون میخواستم برای فردا که یکی از دوستای دانشگاهمون پارتی گرفته باید آماده میشدیم وارد آرایشگاه شدیم من برای کاشت ناخن و رنگ مو اومدم ولی میا برای ناخن و لیفت مژه بعد اینکه با میا ناخن هامونو کاشتیم من موهامو رنگ بنفش که پشت موهام بود همین طور جلوی موهام رو هم بنفش کردم بعد از اینکه تموم شدیم حساب کردیم راه افتادیم میا رو رسوندم بعد خودم رفتم خونه
پایان پارت اول 🤑😈🍫
۱.۳k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.