ســـتاره شـب هایـے مـن🖤💫
ســـتارهشـبهایـےمـن🖤💫
𝒔𝒕𝒂𝒓 𝒐𝒇 𝒎𝒚 𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕𝒔
پارت ²
و خودش بیرون رف
داخل اتاق شدم و درو بستم کمی جلو تر رفتم
ک جیمین گف
-سلام خانم یونا خوش اومدی لطفا بشین
خیلی از طرز حرف زدنش تعجب کردم چن دیقه ک ب چشماش زل زده بودم ک صدام زد
-خانم یونا ؟!
بله بله ببخشید آقای پارک
و روبه روش نشستم
-خب بعنوان خدمتکار شخصی اومدی دیگه درسته ؟
بله
-میتونی بیشتر راجب خودت بگی ؟
یونا هستم ۲۴ سالمه تو سئول تنها زندگی میکنم و دنبال شغلم و مجرد هستم
-میتونم بپرسم چرا تنها زندگی میکنین ؟
پدر و مادرم در کشور دیگه ای زندگی میکنن و پول کافی رو ب سفر ب اینجا ندارن
-آها لازم نیست ک خودمو معرفی کنم میشناسین منو
بله میشناسم
-خب پاشین عمارت رو بهتون نشون بدم
پاشدم و دنبالش رفتم
بعد از ی ربع گشتن عمارت تموم شد ولی من گذر زمانو متوجه نشده بودم
توی چشماش انگار گودالی بود ک منو ب خودش میکشید ب خودم اومدم ک دیدم جیمین دستشو جلوم تکون میده
ببخشید آقای پارک امروز یکم حواسم ب خودم نیس
-مشکلی نداره میتونی استراحت کنی
ن نیازی نیس فقط اتاق من کجاس
-طبقه دوم کنار اتاق من 😐
😳آها ممنون
با اجازتون
با قدم های سریع خودمو ب اتاق رسوندم درو بستم و خودمو تو تخت ول دادم
واقعا فک کنم عاشق شدم 😐 نمیدونممممممم
انقد مهربونه
اتاقم پیش اتاقشههههههه
الانه ک قش کنم 😐😂
ب خودت بیا یوناااااااا
اون فقط ی خلافکارههههه
نفس عمیق 😐
رفتم ی دوش ۱۰ دیقه ای گرفتم و اومدم ی لباس مناسب پوشیدم و نشسته بودم موهامو خشک میکردم ک در زدن
بله
-میتونم بیام تو
بله آقای پارک
جیمین اومد تو ولی چن دیقه فقط ب هم زل زده بودیم
از دید جیمین
امروز ی دختری ب اسم یونا اومده بود ک خیلی کیوت بود 🥰
شب بود از حموم دراومدم لباسمو پوشیدم و با موهای خیسم رفتم دم در اتاق یونا 😐
در زدم و رفتم تو ک با دیدم موهای خیسش ک رو صورتش ریخته بود از کیوتیش میخواستم بچلونمش 😐 (پسرم آرومممم)
چن دیقه ای بهم زل زده بودیم ک
𝒔𝒕𝒂𝒓 𝒐𝒇 𝒎𝒚 𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕𝒔
پارت ²
و خودش بیرون رف
داخل اتاق شدم و درو بستم کمی جلو تر رفتم
ک جیمین گف
-سلام خانم یونا خوش اومدی لطفا بشین
خیلی از طرز حرف زدنش تعجب کردم چن دیقه ک ب چشماش زل زده بودم ک صدام زد
-خانم یونا ؟!
بله بله ببخشید آقای پارک
و روبه روش نشستم
-خب بعنوان خدمتکار شخصی اومدی دیگه درسته ؟
بله
-میتونی بیشتر راجب خودت بگی ؟
یونا هستم ۲۴ سالمه تو سئول تنها زندگی میکنم و دنبال شغلم و مجرد هستم
-میتونم بپرسم چرا تنها زندگی میکنین ؟
پدر و مادرم در کشور دیگه ای زندگی میکنن و پول کافی رو ب سفر ب اینجا ندارن
-آها لازم نیست ک خودمو معرفی کنم میشناسین منو
بله میشناسم
-خب پاشین عمارت رو بهتون نشون بدم
پاشدم و دنبالش رفتم
بعد از ی ربع گشتن عمارت تموم شد ولی من گذر زمانو متوجه نشده بودم
توی چشماش انگار گودالی بود ک منو ب خودش میکشید ب خودم اومدم ک دیدم جیمین دستشو جلوم تکون میده
ببخشید آقای پارک امروز یکم حواسم ب خودم نیس
-مشکلی نداره میتونی استراحت کنی
ن نیازی نیس فقط اتاق من کجاس
-طبقه دوم کنار اتاق من 😐
😳آها ممنون
با اجازتون
با قدم های سریع خودمو ب اتاق رسوندم درو بستم و خودمو تو تخت ول دادم
واقعا فک کنم عاشق شدم 😐 نمیدونممممممم
انقد مهربونه
اتاقم پیش اتاقشههههههه
الانه ک قش کنم 😐😂
ب خودت بیا یوناااااااا
اون فقط ی خلافکارههههه
نفس عمیق 😐
رفتم ی دوش ۱۰ دیقه ای گرفتم و اومدم ی لباس مناسب پوشیدم و نشسته بودم موهامو خشک میکردم ک در زدن
بله
-میتونم بیام تو
بله آقای پارک
جیمین اومد تو ولی چن دیقه فقط ب هم زل زده بودیم
از دید جیمین
امروز ی دختری ب اسم یونا اومده بود ک خیلی کیوت بود 🥰
شب بود از حموم دراومدم لباسمو پوشیدم و با موهای خیسم رفتم دم در اتاق یونا 😐
در زدم و رفتم تو ک با دیدم موهای خیسش ک رو صورتش ریخته بود از کیوتیش میخواستم بچلونمش 😐 (پسرم آرومممم)
چن دیقه ای بهم زل زده بودیم ک
۳.۷k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.