واییی امشب یه خواب بدی دیدم 😂
خواب دیدم رفتم کافه ی ارسلان که مهگل اونجا بود که بعدش نمی دونم چیشد رفتم خونه ی ارسلان مهگلم اومد
ارسلان داشت میوه میاورد منم رفتم کمکش کنم گوشیم روی مبل بود مهگلم کنار گوشیم بود😂😂
بعد رفتم تو گوشی که مهگل اومد پشت سرم و گفت چیکار کنم ارسلان یه خونه مثل خونه ی دیانا برام نمی گیره؟ 😂
بعد کلی توهین کرد به دیانا منم هرچی فوش بلد بودمو گفتم بعد یه ظرف پرت کرد طرف من و خورد ب چشام خون اومد ولی ارسلان هیچی نگفت🥲
ارسلان داشت میوه میاورد منم رفتم کمکش کنم گوشیم روی مبل بود مهگلم کنار گوشیم بود😂😂
بعد رفتم تو گوشی که مهگل اومد پشت سرم و گفت چیکار کنم ارسلان یه خونه مثل خونه ی دیانا برام نمی گیره؟ 😂
بعد کلی توهین کرد به دیانا منم هرچی فوش بلد بودمو گفتم بعد یه ظرف پرت کرد طرف من و خورد ب چشام خون اومد ولی ارسلان هیچی نگفت🥲
۵.۲k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.