پارت پنج رمان:نفرت،انتقام،عشق
پارت پنج رمان:نفرت،انتقام،عشق
دست به سینه و عصبی بهم میگه:خب تعریف کن
دستمالی از تو جیبش درمیاره و سمتم میگیره:خونِ بینیت رو هم پاک کن.
دستمال رو زیر بینیم میگیرم و با ترس شروع میکنم به تعریف کردن.بعد از اون اخم میکنه و میگ:دروغ ک نمیگی؟
من:ن بخدا داداش!
دستم و میگیره و میریم تو؛خانم اکبری:چی شد پسرم؟
ارتین شروع میکنه به گفتن حرفای من
خانم فکری میکنه و میگ:خب آقای رحمتی نرگس چی میگه؟
بابای نرگس با حرص میگ:حرفی نداره،تقصیر خودشه!
خانم با تاسف سری تکون میده و رو ب من میگ:این زنگ چی داشتید؟
آروم میگم:فلسفه!
پوفی میکنه و میگ:اشکال نداره،دست و صورتتو بشور برو سر کلاست
از دفتر درمیام و با سرعت میرم سمت کلاس
***********
ارتین
اوینا ک می ره خانم اکبری رو ب من میگ:ببخش پسرم مزاحم کار تو هم شدیم،نرگس به مدت 3روز اخراج میشه و تعهد هم میده،خیالتون راحت باشه
دست به سینه و عصبی بهم میگه:خب تعریف کن
دستمالی از تو جیبش درمیاره و سمتم میگیره:خونِ بینیت رو هم پاک کن.
دستمال رو زیر بینیم میگیرم و با ترس شروع میکنم به تعریف کردن.بعد از اون اخم میکنه و میگ:دروغ ک نمیگی؟
من:ن بخدا داداش!
دستم و میگیره و میریم تو؛خانم اکبری:چی شد پسرم؟
ارتین شروع میکنه به گفتن حرفای من
خانم فکری میکنه و میگ:خب آقای رحمتی نرگس چی میگه؟
بابای نرگس با حرص میگ:حرفی نداره،تقصیر خودشه!
خانم با تاسف سری تکون میده و رو ب من میگ:این زنگ چی داشتید؟
آروم میگم:فلسفه!
پوفی میکنه و میگ:اشکال نداره،دست و صورتتو بشور برو سر کلاست
از دفتر درمیام و با سرعت میرم سمت کلاس
***********
ارتین
اوینا ک می ره خانم اکبری رو ب من میگ:ببخش پسرم مزاحم کار تو هم شدیم،نرگس به مدت 3روز اخراج میشه و تعهد هم میده،خیالتون راحت باشه
۳.۰k
۲۸ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.