حبیب آقا

حبیب آقا،
نهھ ڪافھ رفتھ است،
نھ ڪتاب خوانده است
و نھ سیگار برگ برلب گذاشته
و ڪلاه ڪج بر سر
نھ با فیلم تایتانیڪ گریھ ڪرده است
و نھ ولنتاین میداند چیست!!
اما صدیقه خانم که مریض شد،
شب ها کار میکرد
و صبحها به کارِ خانه می رسید
در چشمانش خستگی فریاد میزد،
خواب یڪ آرزو بود
امّا جلوی بچھ ها و صدیقھ خانوم
ذره ای ضعف بروز نمے داد
حبیب آقا #عشق را معنا میڪرد،
نمایش نمیداد
#التماس_دعا
#رَبَّنا_هَبْ_لَنا_مِنْ_أَزْواجِنا_وَ_ذُرِّیَّاتِنا_قُرَّةَ_أَعْیُنٍ_وَ_اجْعَلْنا_لِلْمُتَّقینَ_إِماماً
دیدگاه ها (۱۷)

تا شدم حلقه به گوش در می‌خانه‌ی عشقهر دم آید غمی از نو به مب...

‍🏴 یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ ...

هیچوقتعشقِ زندگیتـونُ...اونی که دلیلِ تک تک ضربانِ قلبتـون و...

#بخوان_و_تصور_ڪن#عقد_در_بهشتقلبت در سینه چنان میڪوبدگویے دن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط