من همه ی درد و دل هایم را جمع کردم برای روز مبادا...
من همه ی درد و دل هایم را جمع کردم برای روز مبادا...
برای روزی که برق چشم هایت با دیدنم کم سو شود...
برای وقتی که حس ناب عشقمان زبانزد مردم حسود این شهر شود و چشم بخوریم...
میخواهم گلایهای دلم را وقتی برایت بگویم،که صدای باران،حالِ دل ما نباشد...
آن روز فرقی نمی کند اردیبهشت باشد یا چله ی زمستان...
همان ساعت٬ انتقام تمام حرف های دلم را از تک تک ثانیه های روزگار میگیرم ...
برای روزی که برق چشم هایت با دیدنم کم سو شود...
برای وقتی که حس ناب عشقمان زبانزد مردم حسود این شهر شود و چشم بخوریم...
میخواهم گلایهای دلم را وقتی برایت بگویم،که صدای باران،حالِ دل ما نباشد...
آن روز فرقی نمی کند اردیبهشت باشد یا چله ی زمستان...
همان ساعت٬ انتقام تمام حرف های دلم را از تک تک ثانیه های روزگار میگیرم ...
۶.۸k
۲۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.