روزى مجنون از روى سجاده ى شخصى عبور کرد. مرد نماز را شکست
روزى مجنون از روى سجاده ى شخصى عبور کرد. مرد نماز را شکست و گفت: مردک در حال راز و نياز با خدا بودم ،براى چه اين رشته را بريدى ؟
مجنون لبخندى زد و گفت:
عاشق بنده اى بودم و تو را نديدم ،تو عاشق خدا بودى چه طور مرا ديدى ؟
مجنون لبخندى زد و گفت:
عاشق بنده اى بودم و تو را نديدم ،تو عاشق خدا بودى چه طور مرا ديدى ؟
۱.۶k
۱۲ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.