ارع داش...
وقتی یه فرمانده میگه باید بمیری یعنی باید بمیری
قبلا معنی این جمله رو نمیفهمیدم از هر کسی هم میپرسیدم میگفتن نباید بفهمی بیاید درکش کنی روز ها گذشت گذشت تا منم جز یه گردان کوچیک شدم قرار بود بریم لب مرز مشترک آبی خیلی ذوق و شوق داشتم برای اولین بارم بود فقط ۱۷سالم بود...
خلاصه به بقیه گردان ها اضافه شدیم و شدیم یه لشکر متحد.
یه روز غروب بهمون خبر رسیدم که بخشی از مرز آبی رو اشغال کردن یادم نیس از طرف کی و چی.
یک دفعه فرمانده لشکر،فرمانده گردان ما رو صدا زد بش گفت یا میری منطقه آزاد میکنی با برنگردو بمیر،چندتا از نیرو های کار بلدشو جدا کرد و رفتن.
دو روز شد ولی هنوز برنگشتن،یه نفر دیگه فرماندهی ما رو به عده گرفت و رفتیم،اجسادشونو تو مرز آبی پیدا کردیم،اون موقعه بود که معنی جمله"وقتی یه فرمانده میگه باید بمیری یعنی باید بمیری"درک کردم اونا کشته شد ولی اجازه اشغال کشور رو ندادن...
اون روز بود که فهمیدم باید دیدو درک کرد تجربه کردو درک کرد...و بعد فهمید
قبلا معنی این جمله رو نمیفهمیدم از هر کسی هم میپرسیدم میگفتن نباید بفهمی بیاید درکش کنی روز ها گذشت گذشت تا منم جز یه گردان کوچیک شدم قرار بود بریم لب مرز مشترک آبی خیلی ذوق و شوق داشتم برای اولین بارم بود فقط ۱۷سالم بود...
خلاصه به بقیه گردان ها اضافه شدیم و شدیم یه لشکر متحد.
یه روز غروب بهمون خبر رسیدم که بخشی از مرز آبی رو اشغال کردن یادم نیس از طرف کی و چی.
یک دفعه فرمانده لشکر،فرمانده گردان ما رو صدا زد بش گفت یا میری منطقه آزاد میکنی با برنگردو بمیر،چندتا از نیرو های کار بلدشو جدا کرد و رفتن.
دو روز شد ولی هنوز برنگشتن،یه نفر دیگه فرماندهی ما رو به عده گرفت و رفتیم،اجسادشونو تو مرز آبی پیدا کردیم،اون موقعه بود که معنی جمله"وقتی یه فرمانده میگه باید بمیری یعنی باید بمیری"درک کردم اونا کشته شد ولی اجازه اشغال کشور رو ندادن...
اون روز بود که فهمیدم باید دیدو درک کرد تجربه کردو درک کرد...و بعد فهمید
۵۲.۵k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.