کاش میشد که در این تاری شب های جهان
کاش میشد که در این تاری شب های جهان
به سرای پر از آرامش یارم برسم
کاش میشد که پس از سردی این دشت غریب
به تن گرم و پر از عشق نگارم برسم
کاش میشد که تو باشی و من و خنده ی تو
تا به پایان شب تیره و تارم برسم
کاش میشد که دو دستت به کف دستم بود
تا پس از سردی دی من به بهارم برسم
کاش میشد که پس از خون ِ دل تنهایی
به همان دلهره ی قول و قرارم برسم
کاش میشد که پس از آن همه غربت زدگی
بی خبر باز به آغوش دیارم برسم
به سرای پر از آرامش یارم برسم
کاش میشد که پس از سردی این دشت غریب
به تن گرم و پر از عشق نگارم برسم
کاش میشد که تو باشی و من و خنده ی تو
تا به پایان شب تیره و تارم برسم
کاش میشد که دو دستت به کف دستم بود
تا پس از سردی دی من به بهارم برسم
کاش میشد که پس از خون ِ دل تنهایی
به همان دلهره ی قول و قرارم برسم
کاش میشد که پس از آن همه غربت زدگی
بی خبر باز به آغوش دیارم برسم
۵.۹k
۲۳ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.