نجوای عشق پارت ۶۰
صبحونمونو خوردیم و رفتیم سرکار دیگه تو اتاق جونگ کوک بودم و صندلی هامون کنار هم بود جونگ کوک یکم دیگه نزدیک شد من رفتم اونور دوباره رفتم اونور دوباره یهو صندلی مو رفت کشید وصل کرد به خودش کوک:هیچ وقت سعی نکن ازم فاصله بگیری بچسب قشنگ من:اینجوری یاد کنه ها میوفتم کوک:بچسب عزیزم☺😐 من:خیله خوب کوک:بیا این پروندرو باهم چک کنیم من:خیله خوب یه پرونده ۱۰۰ کیلویی اورد من:مال کودوم مجرمیه😐 کوک:مال یه قاتل و دزدکهصد بار آزاد شده ولی بازم کارا خودشو کرده نگاه کردم جونگ کوکم اومد کنارم باهم نگاه کردیم من:۸۰ بار دزدی از بانک ها ۹۵ بار قتل اونم به شکل فجیع من:اوه اوه این جرمش حداقل حبث عبد بعد سرمو چرخوندم طرف جونگ کوک و دماغم خورد به نوک دماغش بعد دستمو گرفت بعد اومد لباشو بزاره رو لبام که در زدن کوک:به روح اعتقاد دارن تا میام ببوسم زرت یکی میاد کوک:بله بعد اومد تو جیمین بود جیمین:یه مورد دزدی داریم بیاید من:بریم کوک:بریم اصلحه هامونو برداشتیم من جیمین جونگ کوک و تهیونگ رفتیم با ماشین دوییدیم رفتیم تو بانک و اصلحرو گرفتیم من اون موقع پر انرژی بودم و کسی میومد سمت راحت میتونستم داغونش کنم یهو یکی از دزدا رفت بالا پشت بموم رفتم دنبالش جونگ کوکم اومد من:همونجا وایسا بعد وایسادن و برگشتن اصلحرو برداشتم و رفتم سمتشون تهیونگم اومد بالا بعد با جیمین منم دستبندو در آوردم و رفتم سمت یکیشون اصلا نمیدونستم لب دیوارم کوک:نایکا مممراقب باش بعد دزده از فرصت استفاده کرد و منو حول داد پایین جونگ کوک سریع رفت پایین
از زبون جونگ کوک
با سرعت دوییدم رفتم پایین و بعد رفتم بیرون و زیر نایکا قرار گرفتم که بیوفته تو بغلم من:نایکا میگیرمت نایکا:جونگکوک من:نایکا میگیرمت عشقم بعد اومد رفتم جلو یکم و افتاد تو بغلم بعد نایکا بغلم کرد بعد نشستم رو زمین من:عشقم صدمه که ندیدی نایکا:نه من:داشتم سکته میکردم ترسیدم گفتم الان از دستت میدادم نایکا:ولی تونستی بگیریم من:عزیزم نایکا:ج تا اومد اسممو بگه بیهوش شد من:نایکا نایکا نایکا تهیونگ:حتما شوک بهش وارد شده ببرش بیمارستان مان اون دو تا تنه لشو میبریم من:نگهشون دار تا من بیام تهیونگ:خیله خوب بعد پاشدم نایکا رو بردم بیمارستان و دکترا اومدن بردنش چند ساعت بعد دکتر اومد من:ددکتر حالش خوبه دکتر:شما همراهشی من:بله دکتر:چیزی نیست فقط یه شوک بوده ترسیده من:بله داشت از یه طبقه میوفتاد دکتر:اوه همون ترسش باعث شده شوک بهش وارد شه من:الان حالش خوبه دکتر:بله بهشون سرم وصل کردیم و الان بهوشن من:ممنون میتونم ببینمش دکتر:اتفاقا شما رو صدا میزدن من:ممنون دوییدم رفتم پیشش من:عشقم نایکا:جونگ کوک بعد با اشک رفتم بغلش کردم من:نایکا عشقم خوبی نایکا:خوبم عزیزم
از زبون جونگ کوک
با سرعت دوییدم رفتم پایین و بعد رفتم بیرون و زیر نایکا قرار گرفتم که بیوفته تو بغلم من:نایکا میگیرمت نایکا:جونگکوک من:نایکا میگیرمت عشقم بعد اومد رفتم جلو یکم و افتاد تو بغلم بعد نایکا بغلم کرد بعد نشستم رو زمین من:عشقم صدمه که ندیدی نایکا:نه من:داشتم سکته میکردم ترسیدم گفتم الان از دستت میدادم نایکا:ولی تونستی بگیریم من:عزیزم نایکا:ج تا اومد اسممو بگه بیهوش شد من:نایکا نایکا نایکا تهیونگ:حتما شوک بهش وارد شده ببرش بیمارستان مان اون دو تا تنه لشو میبریم من:نگهشون دار تا من بیام تهیونگ:خیله خوب بعد پاشدم نایکا رو بردم بیمارستان و دکترا اومدن بردنش چند ساعت بعد دکتر اومد من:ددکتر حالش خوبه دکتر:شما همراهشی من:بله دکتر:چیزی نیست فقط یه شوک بوده ترسیده من:بله داشت از یه طبقه میوفتاد دکتر:اوه همون ترسش باعث شده شوک بهش وارد شه من:الان حالش خوبه دکتر:بله بهشون سرم وصل کردیم و الان بهوشن من:ممنون میتونم ببینمش دکتر:اتفاقا شما رو صدا میزدن من:ممنون دوییدم رفتم پیشش من:عشقم نایکا:جونگ کوک بعد با اشک رفتم بغلش کردم من:نایکا عشقم خوبی نایکا:خوبم عزیزم
۳۵.۰k
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.